بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
وَمِنَ الْحَزْمِ الْعَزْمُ، وَ مِنْ سَبَبِ الْحِرْمانِ اَلتَّوانىّ، لَیْسَ كُلُّ طالِب یُصِیبُ وَ لا كُلُّ راكِب یَؤُوبُ وَ مِنَ الْفَسادِ إِضاعَةُ الزّادِ، وَلِكُلِّ اَمْر عاقِبَةٌ، رُبَّ یَسیر اَنْمى مِنْ كَثیر، وَ لا خَیْرَ فِى مُعِین مَهِین، وَ لا تَبیتَنَّ مِنْ أَمْر عَلى عُذْر، مَنْ حَلِمَ سادَ وَ مَنْ تَفَهَّمَ اِزْدادَ، وَ لِقاءُ أَهْلِ الْخَیْرِ عِمارَةُ الْقَلْبِ، ساهِلِ الدَّهْرَ ما ذلَّ لَكَ قَعُودُهُ؛
و از دوراندیشى، عزم و اراده است و از اسباب نامرادى، سستى است. هر جویندهاى، یابنده نیست و هر مسافرى باز نمى گردد. از جمله زیانها و تبهكارىها، ضایع نمودن توشه مىباشد. هر كارى را پایان و انجامى است. چه بسا نفع اندك كه بهتر از فراوان آن است. یار و یاور بىقدر، قیمت و سودى ندارد. در حالى كه عذرى را بر ذمّه دارى شب را مگذران! هر كه حلم پیشه كرد، بزرگوار شد. هر كه در پى فهمیدن رفت، علم افزود. دیدار اهل خیر، موجب آبادى دل است. تا مركب روزگار رام توست آن را آسان گیر!
گاهى انسان به گمان این كه در آینده وقت بیشتر و فرصت بهترى براى انجام كارها و تحقق مقاصد خود داشت، فرصت فراهم شده را از كف مىدهد. معمولا در این مورد، تسویف و عدم تدبیر دقیق باعث مىشود كه آدمى از نعمت و خیرى كه خداوند متعال براى او مقدّر فرموده است محروم گردد. شیطان دایماً وسوسه مىكند كه دیر نمىشود، در آینده امكانات بیشترى فراهم خواهد شد و این كار را بهتر مىتوان انجام داد و... . براى این كه انسان در دام این وسوسههاى شیطانى نیفتد، امیرالمؤمنین على(علیه السلام) هشدار مىدهند كه احتیاط همیشه در این
نیست كه كار را تأخیر بیندازید و صبر كنید؛ بلكه گاهى احتیاط اقتضا مىكند كه آدمى كارها را زودتر انجام دهد؛ چون ممكن است در آینده همین فرصت هم از دست برود. مِنَ الْحَزْمِ العَزْم؛ حزم، دوراندیشى و احتیاط كردن، همیشه اقتضا نمىكند كه كار را به تأخیر بیندازیم؛ بلكه گاهى باید آن را هر چه سریعتر انجام دهیم. همیشه اینگونه نیست كه اگر آدمى كارى را به تأخیر بیندازد، به نفعش باشد؛ بلكه باید در صورتى كار را به تأخیر اندازد كه مطمئن شود با تأخیر، امكانات بیشترى فراهم و كار به شكل بهترى انجام خواهد شد.
تاكنون یك معنا را براى این فراز از كلام حضرت على(علیه السلام) ارائه نمودیم. اما با توجه به مقدمات گذشته احتمال معناى دیگرى هم وجود دارد كه اینك به آن مىپردازیم.
در عبارت بعدى مىفرمایند: لَیْسَ كُلُّ طالِب یُصیبُ وَ لا كُلُّ راكِب یَؤُوب(1)؛ ترجمه ساده و ابتدایى این سخن این است كه چنین نیست كه هر كس در صدد نیل به هدف و مقصدى برآید، حتماً به هدفش برسد؛ هر جویندهاى، یابنده نیست و چنین نیست كه هر غایبى كه در سفر است، حتماً برگردد. ممكن است كسانى به سفر بروند و دیگر باز نگردند. اما این كلام، مفهوم دیگرى را در دل خود نهفته دارد. براى این كه به آن مفهوم و معنا دست یابیم باید چند نكته معلوم گردد: اول آن كه تعبیر مذكور در چه مقام و موردى گفته مىشود. واضح است فردى كه به سفر مىرود گاه برمى گردد و گاهى هم برنمىگردد. همین طور وقتى شخصى در پى هدفى است گاهى به آن مىرسد و گاهى هم به آن نمىرسد. پس ذكر این مطلب در این جا براى تبیین چه هدفى است؟ حضرت(علیه السلام) چه چیزى را مىخواهند به مخاطب تفهیم كنند و چه حكمتى را مىخواهند بیاموزند؟
برخى از مفسران و شارحان در مقام توضیح این سخن گفتهاند كه آدمى گاهى در اثر خامى و تازهكار بودن خیال مىكند كه در هر راهى قدم بگذارد و براى هر كارى اقدام نماید، حتماً موفق مىشود و چون با این توقع وارد كار و میدان عمل شده است، اگر موفق نشود ناامید و
1. در نسخه دیگرى عبارت «لا كُلُّ غائِب یَعُودُ» بیان شده است.
سرخورده مىگردد. این وضعیت، باعث مىشود كه جرأت اقدام به هیچ كارى را پیدا نكند و با خود بگوید: در فلان مورد وارد عمل شدم، به نتیجه نرسید؛ پس معلوم مىشود كه من هیچگاه موفق نمىشوم و به تعبیر عوام من شانس ندارم و به هر درى بزنم به رویم بسته مىشود. در اینجا براى جلوگیرى از یأس و ناامیدى كه از رهگذر ناكامىها بر زندگى انسان سایه مىافكند، مىفرماید: این گونه نیست كه هر كس هر اقدامى كند، حتماً به هدفش برسد تا اگر به هدفِ خود نرسیدید تعجب كنید و خود را ناتوان شمارید. طبیعت كار دنیا بهگونهاى است كه گاهى انسان اقدام مىكند و به نتیجه مىرسد و گاهى نیز به نتیجه نمىرسد. انسان نباید آن قدر به نتیجه كار دل ببندد كه اگر موفق نشد، ناامید و سرخورده گردد. باید اقدام نماید و امیدوار باشد كه به نتیجه مىرسد؛ ولى متوجه باشد كه ممكن هم هست نتیجه ندهد. وعده موفقیت به نفسدادن باعث مىشود كه اگر موفق نشد، مأیوس و سرخورده شود. نظیر این كه گاهى آدمى مسیرى را انتخاب مىكند و صد در صد مطمئن و خاطر جمع است كه مسیرى صاف، هموار و مستقیم است كه هیچ دستاندازى ندارد؛ در این حال اگر مختصر پستى و بلندى و دستاندازى پیش بیاید، چون خلاف انتظار وى بوده و براى آن برنامهریزى نكرده است، ممكن است در اثر همین اندك گودى به زمین بخورد و پایش بشكند. اما اگر در ذهنش تصور راهى پر از دستانداز و فراز و نشیب نقش بسته باشد، اگر به گودى و دستاندازى برخورد نماید، مىتواند خودش را كنترل كند؛ چون در ذهنش وجود چنین حوادثى را پیشبینى كرده و براى مواجهه با آن خود را آماده ساخته و برنامهریزى نموده است.
در امور زندگى نیز وضعیت به همین شكل ترسیم مىگردد. اگر انسان اینگونه تصور كند كه به هر كارى كه اقدام مىنماید، حتماً باید موفق شود، اگر در یك یا چند مورد موفق نشد مأیوس و ناامید شده، سرخوردگى پیدا مىكند و چه بسا اصلا از زندگى هم دلسرد گردد. بسیارى از افرادى كه به پوچگرایى و افكار باطل از این نوع گرفتار شدهاند، به خاطر همین ذهنیت نابجا بوده است كه در همه موارد انتظار موفقیت داشتهاند. چون به امیدهاى خامى دل بسته بودند كه به آنها نرسیدند، دچار سرخوردگى شدند و به آشفتگى روحى و روانى مبتلا گردیدند. اما وقتى انسان توجه داشته باشد و بداند كه در هر كار حتماً به نتیجه نمىرسد، دیگر از فعالیتهاى
خود ناامید و ناراحت نمىشود؛ چون از قبل توجه دارد كه همیشه اسباب، ما را به نتیجه نمىرسانند. توجه به این مطلب، باعث مىشود كه اگر در كارى موفقیت حاصل نشد، و از كار و زندگى خود دلسرد و ناامید نشویم؛ چراكه لَیْسَ كُلُّ طالِب یُصیبُ و لا كُلُّ راكِب یَؤُوب؛ این طور نیست كه هر كسى كه به دنبال چیزى مىرود به آن برسد؛ بلكه گاهى به آن نمىرسد و اینگونه نیست كه هركس به سفر رفت حتماً برمىگردد؛ بلكه باید احتمال بدهد كه دیگر برنمىگردد.
آنچه گذشت، یك احتمال و یك وجه از وجوه متعدد معناى این كلام الهى بود؛ اما با توجه به مطالب قبلى احتمال معناى دیگر هم وجود دارد. وقتى مىفرماید: گاهى تأخیر انداختن كار، موجب محرومیت از اصل هدف مىشود، منظور این است كه در اولین فرصت در پى انجام آن كار باشید كه اگر زمان دیگرى درصدد انجام آن برآیید، ممكن است انجام نپذیزد؛ چراكه لَیْسَ كُلُّ طالِب یُصیب. مقتضاى این كلام حضرت(علیه السلام) كه مىفرمایند: فرصت را غنیمت شمارید، این است كه براى دفع وسوسههاى شیطانى و مبارزه با تنبلى، اولین فرصت را قدر بدانید و توجه داشته باشید كه چه بسا در فرصتهاى بعدى به هدفِ مطلوب و نتیجه نهایى نرسید؛ به عنوان مثال آن كارگرى كه با خود مىگوید: اگر امروز كار نكردم مهم نیست، امروز از پسانداز دیروز استفاده مىكنم و فردا به سراغ كار مىروم و یا طلبه و دانشجویى كه با خود مىگوید: اگر امروز درس نخواندم و مطالعه نكردم خیلى مهم نیست، عیبى ندارد و فردا جبران مىكنم و...، باید بداند كه شاید فردا هم ممكن نشود و مشكلاتى بیشتر از امروز پیش بیاید. پس حضرت على(علیه السلام) مىخواهند بفرمایند این كه انسان كارها را تأخیر مىاندازد و در كارها سستى مىكند و مىگوید: امروز نشد، فردا و اگر فردا نشد، پس فردا و...، درست نیست؛ چه بسا كه فردا هم میسر نشود. این طور نیست كه هر وقت شما بخواهید میسر گردد. حال را غنیمت بدانید و الآن كه برایتان میسر است، كار را انجام دهید و آن را به عقب نیندازید.
به بیان دیگر حضرت على(علیه السلام) در مقام تشویق انسان به فعالیت و مبارزه با سستى و تنبلى مىباشند و به وى مىآموزند كه اگر شیطان به تو مىگوید: امروز اگر این كار عملى نشد، فردا
مىتوانى آن را انجام دهى و...، به او بگو: شاید فردا هم مانعى پیش آید و موفق نشوم. این طور نیست كه اگر فردا دنبال كار بروم، حتماً آن كار انجام پذیرد. شاید فردا هم ممكن نشد. امروز اگر تلاش كنم، ممكن است به بخشى از اهدافم برسم؛ ولى اگر فردا تلاش كنم شاید مانعى پیش آید و این مقدار از نتیجه هم به دست نیاید. به هرحال این معنا نیز از كلام الهى حضرت على(علیه السلام) به دست مىآید كه انسان باید واقع بین باشد و فرصتها را غنیمت بشمارد و در انجام كارها سستى و تنبلى نكند؛ ولى آنچنان هم به نتیجههاى دنیوى كار، دل نبندد كه اگر برایش حاصل نشد از زندگى دلسرد و سرخورده گردد.
آن امیر سخن در ادامه، چنین مىفرمایند: مِنَ الْفَسادِ إِضاعَةُ الزّاد؛ از مظاهر تباهى و تبهكارى این است كه انسان توشه خودش را از بین ببرد. اگر كسى توشهاى را كه در مسیر حركت خود مىتواند استفاده كند، دور بیندازد و بگوید: بعد، تهیه مىكنم، مثل این است كه با دست خویش، خود را در چاه اندازد و از بین ببرد. از دست دادن توشه و زاد به منزله این است كه انسان خودش را به بدبختى مبتلا كند. حال با توجه به این كه در لسان قرآن و عرف اولیاى دین، توشه اهل ایمان در مسیر زندگى تقواست، شاید از این بیان بخواهند این مطلب را برسانند كه تقوا را از دست ندهید. آدمى اگر تقواى خود را از دست بدهد، مثل مسافرى است كه توشه سفر خود را از دست داده است. به یقین چنین عملى موجب هلاكتش مىگردد.
رُبَّ یَسِیر اَنْمى مِنْ كَثِیر؛ چه بسا نفع اندك بهتر از فراوان آن است. گاهى علت این كه انسان از فرصتهاى موجود استفاده نمىكند و دنبال انجام كارها نمىرود و آنها را به تأخیز مىاندازد، این است كه مىگوید اگر این كار را الآن انجام بدهم، نتیجهاش كم است؛ ولى فردا با تمهیدات بهتر و مقدمات بیشتر انجام مىدهم و نتیجه بیشترى خواهم گرفت. این تحلیل ذهنى باعث مىشود كه با گمان رسیدن به نفع بیشتر از این نفع اندك و كم، صرفنظر كند. مىپندارد اگر با تمهیدات بیشتر و مقدمات كاملتر كار را انجام بدهد نفعش بیشتر است؛ در حالى كه این اندیشه، فكر صحیحى نیست و كلیت ندارد.البته اگر به طور یقینى بدانیم كه حتماً
فردا شرایط بهترى فراهم مىشود كه نتیجه بیشترى خواهد داد و صرف نیرو در امروز مانع از انجام كار در فردا مىشود، باید كار را به تأخیر انداخت و فردا آن را دنبال نمود. فرض كنید سرمایهاى دارید كه اگر امروز آن را در یك معامله خاص به كار بگیرید سودش ده درصد است؛ اما اگر ذخیره كنید، مىتوانید فردا معامله دیگرى انجام دهید كه تا بیست درصد سود خواهد داشت. در این صورت، باید امروز این معامله را رها سازید تا فردا سود بیشترى از آن معامله ببرید. پس اگر شرایط بهگونهاى است كه هزینه نمودن نیرو، سرمایه و وقت در امروز باعث مىشود كه براى تجارت فردا سرمایه و نیرویى باقى نماند و از طرفى یقین داریم كه فردا معاملهاى میسر خواهد بود كه سود بیشترى خواهد داشت، در این جا كار معقول آن است كه معامله را به تأخیر اندازیم و در فردا با سود بیشترى آن را انجام دهیم. انسان عاقل در این جا با خود مىگوید: چرا این سرمایه را صرف كارى بكنم كه ده درصد سود دارد؟ آن را ذخیره مىكنم و فردا به كارى مىزنم كه بیست درصد سود عایدم مىسازد. وقتى از بین دو زمان فقط یكى را مىتوان انتخاب نمود، كار پرسودتر را بر مىگزینیم؛ اما اگر انجام آن عمل در هر دو زمان ممكن باشد، كار را باید در هر دو زمان انجام داد؛ مثلاً امروز این معامله را انجام مىدهد و ده درصد سود مىبرد و فردا هم این جنس و سرمایه را در معامله دیگرى به كار مىگیرد و سود دیگرى كسب مىكند. در این صورت، به دو سود دست یافته و كار پسندیدهاى انجام داده است. مثلا فرض كنید روز دوازدهم رجب است و انسان با خود مىگوید امروز روزه نمىگیرم تا فردا كه از «ایام البیض» است و ثواب بیشترى دارد روزه بگیرم. در این جا باید ببیند امكان روزه گرفتن در هر دو روز هست یا نه. اگر مىتواند هم امروز و هم فردا را روزه بگیرد، بىتردید بهتر است در هر دو روز، روزه بگیرد. عاقلانه نیست كه كار كوچكتر را به بهانه كم بودن ثوابش رها سازیم و انجام ندهیم و به امید انجام عملى با ثواب بیشتر بىكار بنشینیم؛ اما اگر بین این كار و آن عمل فقط یكى ممكن است و از طرفى مطمئن است كه اگر این كار را نكند، مىتواند كار مهمتر، پرثوابتر و سودمندتر را انجام دهد اشكالى ندارد كه نیرویش را براى كار مهمتر ذخیره كند. این بیان در تمام فعالیتهاى مادّى و معنوى و اعمال دنیوى و اخروى صدق مىكند. پس باید در برخى موارد به سود اندك اكتفا كرد كه: رُبَّ یَسِیر أَنْمى مِنْ كَثِیر؛ چه بسا نفع اندك كه پرسودتر است از نفع فراوانى كه توقع رسیدن به آن وجود دارد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه معناى دیگرى را براى این عبارت بیان كردهاند و گفتهاند منظور، كمِ حلال در مقابل زیادِ حرام است؛ یعنى سود حلال اندك بهتر از نفع زیادى است كه از راه حرام حاصل شود. پس انسان نباید نفع حلال را رها كند، به امید این كه فردا نفع حرام بیشترى به دست او مىآید. البته این معنا خیلى مناسب و دلچسب نبست؛ چراكه مقایسه بین حلال و حرام غیر از مقایسه بین كم و زیاد است.
از پندهاى بسیار مهمى كه در این كلمات قصار مورد تأكید قرار گرفته، یكى این است كه سعى كن اگر كارى را انجام دادى و اشتباه كردى، جبران آن را به تأخیر نیندازى. بسیارى از انسانها به این بیمارى مبتلا هستند كه اشتباهات خود را جبران نمىكنند. و یا آن را به تأخیرى مىاندازند. اگر اشتباهى از ما سر مىزند و مىتوانیم بلافاصله نسبت به كسى كه در حق او كوتاهى و بىاحترامى نمودهایم عذرخواهى كنیم، نباید آن را به تأخیر بیندازیم. یا مثلا اگر بر اثر غفلت، عمل نابجایى از ما سر مىزند كه موجب ضرر دیگران مىشود، در صورتى كه مىتوانیم آن ضرر را جبران كنیم نباید آن را به تأخیر بیندازیم: لا تَبیتَنَّ مِنْ أَمْر عَلى عُذْر؛ شب را با عذر نخواب! قبل از این كه شب بشود، كارت را علاج كن! اگر عذرخواهى به كسى بدهكار هستى، ادا كن و آن گاه سرت را بر بالین نرم بگذار! اگر مىخواهى غفلتت را جبران كنى و نفع از دسترفته را تدارك نمایى، آن را به فردا حواله مده و تا تازه است، آن را جبران كن؛ چون اولا ممكن است فردا موفق نشوى و ثانیاً وقتى از آن عمل ناشایست مدتى مىگذرد، موجب كدورت بیشتر مىشود و ثالثاً رفع كدورت را نیز مشكلتر مىسازد. فرض كنید حرف نامناسبى از دهان شما بیرون مىجهد؛ اگر سریع بگویید معذرت مىخواهم، موجب ناراحتى و انزجار شنونده نمىشود؛ اما اگر چند روز بگذرد و بعد از مدتى عذرخواهى كنید، در ظرف این چند روز هر وقت یادش مىآید كه مورد بىاحترامى واقع شده است؛ لایه دیگرى از كدورت روى كدورت قبلى قرار مىگیرد. شما خودتان مىتوانید این حالت را تجربه كنید؛ وقتى حرف و یا رفتار نامناسبى را از كسى مشاهده مىكنید اگر چند روز بگذرد و از شما عذرخواهى نكنند گویا
این كار مرتب تكرار مىشود و ناراحتى و كدورت روزافزون را به دنبال مىآورد؛ اما اگر در همان لحظه اول در صدد عذرخواهى از شما و جبران آن عمل نابجا آیند، چون تازه است علاجش آسانتر است. پس نگذارید عذرخواهى شما شبمانده بشود. كارهاى زشت و رفتارهاى نابجا و لغزشهاى خود را فوراً جبران كنید.
توجه داریم كه مطلب فوق درباره گناهان و لغزشهایى كه در مسیر بندگى خدا رخ مىدهد، اهمیت بیشترى مىیابد. البته در عبارتهاى دیگر، حضرت على(علیه السلام) به این موضوع پرداخته، مىفرمایند: در توبه نمودن از گناهان خود تعجیل كنید و توبه را به تأخیر نیندازید! طبق فرموده خود حضرت، این جملات، كلمات كوتاهى است كه هم اهل دنیا و هم اهل آخرت از آن استفاده مىكنند. وقتى مىفرمایند: عذرخواهى را به تأخیر نیندازید، هم شامل عذرخواهى پیش بنده خداست كه براى زندگى دنیا مفید است و هم دربرگیرنده عذرخواهى نزد خداوند سبحان كه براى آمرزش گناهان مؤثر مىباشد. اقتضاى هر دو مقام این است كه زودتر اقدام كنید. پس اگر لغزشى از شما سرزده است، زودتر جبران كنید و نگذارید بماند تا بر كدورت افزوده بشود و یا بار عقاب آخرت شما سنگین گردد.
حضرت در ادامه در یك تشبیه بدیع و زیبا مىفرمایند: ساهِلِ الدَّهْرَ ماذَلَّ لَكَ قُعُودُه؛ تا مركب دنیا رام توست با او بساز! حضرت، در این عبارت بىبدیل و جمله آسمانى، دنیا را به مسند شتر تشبیه فرمودهاند كه انسان وقتى سوار آن مىشود، مىتواند آن را آرام آرام براند و به مقصد برسد؛ ولى احتمال دارد این شتر، چموشى كند و ما را از رسیدن به مقصد باز دارد. از این روى باید تا چموشى ساز نكرده است از آن بهره بگیریم. البته اگر در مورد مركبهاى آهنى و امروزى بخواهیم مثال بزنیم، مىگوییم گاهى ممكن است كه ماشین یا هواپیما یا قطارى كه بر آن سوار هستیم و با آن مسیر را طى مىكنیم، تصادف كند و یا با مشكلاتى روبهرو شود كه ادامه مسیر با آن غیر ممكن گردد. تا این حالت پیش نیامده است، سریعتر حركت كنید. این مركب، مركب راهوارى است؛ اما اگر چموشى كند، دیگر نمىتوان از آن بهره جست؛ پس تا زمانى كه
راهوار است از آن استفاده كنید و كارى نكنید كه زمینه چموشى آن فراهم آید و شما را به زمین بزند؛ بلكه با او مدارا كنید و حداكثر استفاده را از آن ببرید. این سخن، در نظر ابتدایى، مطلب بسیار سادهاى به نظر مىرسد؛ ولى در عمق خود نكتههاى ناگفته بسیار دارد. همه ما در زندگى روزمره با مصادیقى از این مطلب و روبهرو هستیم؛ به عنوان نمونه بدن ما همانند یك مركب است و ما از آن استفاده مىكنیم؛ اما اغلب در نظر نمىگیریم كه این بدن توان محدودى دارد. در غذا خوردن، در استراحت نمودن، در رعایت بهداشت و... كمتر توان آن را رعایت مىكنیم. پس این نكته را فراموش نكنید كه توان این مركب، محدود است. توان این مركب را بسنجید و از امكانات فراهمآمده، همانند موقعیتهاى اجتماعى و فرصتهاى اقتصادى، غفلت نكنید و در حد لازم از آن بهره بگیرید. این توان و این امكانات همیشه براى انسان باقى نمىماند. از این رو تا مىتوانید از این امكانات در راه خداوند و خدمت به مردم استفاده كنید و از افراط و تفریط بپرهیزید. مثلا كلاس درس، استاد، مدرسه، رفیق، همسایه خوب، همه نعمتهایى هستند كه خداوند سبحان در اختیار ما قرار داده است. ما باید از این نعمتها به شكل مطلوب و ایدهآل استفاده نماییم؛ چرا كه به احتمال قوى روزى آنها را از دست خواهیم داد و چه بسا در صورت عدم استفاده منشأ ضرر نیز بشوند؛ مثل مركبى كه وقتى چموشى مىكند نه تنها انسان را به منزل نمىرساند، بلكه وى را به زمین مىزند و جانش را به خطر مىاندازد. پس قبل از این كه این نعمتها به ضرر ما تمام بشود، باید تا حد مجاز از آنها استفاده كنیم.