مراد از قضا و قدر
گسترة تقدیر الهی
انواع تقدیر
اجل
قضا و نسبت آن با تقدیر
مسئله قضای الهی
جایگاه قضا در افعال الهی
گسترة قضای الهی
قضای الهی و اختیار انسان
انتظار میرود دانشپژوه پس از فراگیری این درس بتواند:
1. مفهوم لغوی قدر و قضا را بیان كند؛
2. مراد از قدر و قضای الهی را بیان كند؛
3. تفاوت تقدیر علمی و عینی الهی را تبیین كند؛
4. چگونگی سازگاری قدر و قضای الهی را با اختیار انسان توضیح دهد؛
5. مراد از بدا و منشأ آن را بیان كند؛
6. رابطه انواع اجل با قضا و قدر الهی را بیان كند.
قال علی(علیه السلام): ... تَظُنُّ أنَّهُ كانَ قَضَاءً حَتْماً وَقَدَراً لازِماً إِنَّهُ لَوْ كانَ كذَلِك لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ وَالأمْرُ وَالنَّهْیُ وَالزَّجْرُ مِنَ اللَّهِ وَتَسقَطَ مَعْنَی الْوَعْدِ وَالْوَعِیدِ؛[1] «علی(علیه السلام) خطاب به فردی كه درباره قدر پرسید، فرمود: آیا گمان میكنی این قضایی حتمی و تقدیری جبری است؟ اگر چنین بود، ثواب و عقاب، و امرونهی، و زجر الهی باطل بود و وعد و وعید معنایی نداشت».
پیش از این گفتیم كه براساس آیات و روایات، هرچه در خارج تحقق مییابد، مسبوق به علم، كتاب، اذن، مشیت، اراده، قدر و قضاست. در درس گذشته به بیان مراتب علم، كتاب، اذن، مشیت و اراده پرداختیم. اینك نوبت قضا و قدر است.
یكی از مباحثی كه در ادیان آسمانی و بهویژه دین مقدس اسلام درزمینه افعال الهی مطرح است، بحث درباره تقدیر است كه گاهی از آن با عنوان «قضا و قدر» یاد میشود. این مسئله از مسائل عمیق و ریشهداری است كه پیش از اسلام نیز مطرح بوده و در
1. محمدبنیعقوب كلینی، الكافی، ج1، ص155، باب الجبر والقدر والامر بین الامرین؛ محمدبنعلیبنبابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص381، ح28.
صدر اسلام، یكی از بحثهای مهم آن زمان بوده است. درمیان متكلمان، كسانی كه قایل به قضا و قدر بودهاند، معمولاً مشرب جبری داشتهاند و معتقدان به اختیار، معمولاً منكر قضا و قدر بودهاند، یا آن را تفسیر و تأویل میكردهاند. در روایات اهلبیت(علیهم السلام)، هم منكران قضا و قدر، و هم طرفداران قضا و قدر جبری، نكوهش شدهاند.(1) یعنی ازیكسو، قضا و قدر اثبات شده و ازسویدیگر، بیان شده است كه با اختیار انسان منافات ندارد.
درزمینه قضا و قدر، پرسشهای فراوانی وجود دارد كه برخی از آنها از این قرار است:
آیا قضا و قدر یك چیز است یا دو چیز؟
اگر دو چیزند، كدام مقدم و كدام مؤخر است؟
گسترة تقدیر الهی تا كجاست؟
قضا و قدر، حتمی است یا غیرحتمی؟
و مهمترین مسئله اینكه رابطه قضا و قدر با اختیار انسان چیست؟
بحث ما فعلاً درباره آیات مرتبط با قضا و قدر است و میكوشیم از حدود بحث قرآنی تجاوز نكنیم.
«قَدَر» و «قَدر» ـ به فـتح و سكون دال ـ بهمعنای اندازهاند(2) و تقدیر ـ مصدر باب تفعیل
1. قَدَریه، نامی است كه در روایات بر قایلان به جبر الهی اطلاق شده و اهلبیت(علیهم السلام) آنان را در ردیف بتپرستان و آتشپرستان قرار دادهاند. در حدیثی امیرالمؤمنین(علیه السلام) به كسی كه چنین پنداری داشت، اینگونه فرمودند: ... تِلْك مَقَالَةُ إِخْوَانِ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَخُصَمَاءِ الرَّحْمَنِ وَحِزْبِ الشَّیْطَانِ وَقَدَرِیَّةِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَمَجُوسِهَا...؛ «... این گفتار بتپرستان و دشمنان خداوند و حزب شیطان و قدریه این امت و آتشپرستان است...» (همان).
2. ر.ك: ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ماده قدر. قدر، هم بهمعنای مصدر (اندازهگیری) و هم بهمعنای اسم مصدر (اندازه) بهكار رفته است.
از ماده قدرـ بهمعنای سنجش و اندازهگـیری یك چـیز یا ایجـاد چیزی به اندازه معین اسـت.(1) کلمه قضا بهمعنای یكسره كردن، به انجام رساندن و داوری كـردن ـ كه آن هم نوعی به انجام رساندن و یكسره كردنِ اعتباری است ـ بهكار میرود.(2)
گاهی ایندو واژه (قدر و قضا) بهصورت مترادف و بهمعنای تقدیر (سرنوشت) بهكار میروند كه این اصطلاح در بحث فعلی منظور نیست. منظور از تقدیر الهی در اینجا، این است كه خدای متعال برای هر پدیده، اندازه و زمان و مكان خاصی قرار داده است كه تحتتأثیر عوامل خود تحقق مییابد؛ بنابراین، در اینجا تقدیر، ناظر به همان مرحله «قَدَر» است. منظور از قضای الهی آن است كه پس از فراهم شدن كلیة اسباب و شرایط، وجود یك پدیده به مرحله حتمی میرسد. طبق این بیان، قدر و قضا دو مرحله از افعال الهی بهشمار میآیند و مرحله تقدیر، پیش از قضا قرار میگیرد. ما نیز در این نوشتار، نخست مسئله تقدیر و یكی از مقدرات بهنام «اجل» را مطرح میكنیم؛ سپس به مسئله قضای الهی میپردازیم.
پیش از این دانستیم كه درباره كارهای الهی، تعبیراتی در قرآن بهكار رفته است كه حكایت از مفاهیم انتزاعی عقلی میكند؛ یعنی عقل با مقایسة خدای متعال با مخلوقاتش از دیدگاههای مختلف، این مفاهیم را انتزاع میكند. یكی از این مفاهیم، مفهوم تقدیر است. در كتابهای آسمانی و حتی در قرآن و روایات، از تقدیر خدا فراوان سخن بهمیان آمده است.
1. تقدیر، مصدر باب تفعیل از ماده قدر است. بهنظر میرسد، معنای دوم (ایجاد اندازه)، مبالغه در معنای اول (اندازهگیری) باشد؛ با این توضیح كه ساختن چیزی با اندازههای معین، گونهای از تعیین اندازههای آن است.
2. ر.ك: اسماعیلبنحماد جوهری، صحاح اللغة، همین ماده.
جهت روشن شدن محدودة بحث، ابتدا نمونههایی از آیات قرآن كریم را دربارة تقدیر میآوریم و سپس به بررسی مسائل مربوط به آن میپردازیم. درمجموع، آیات مربوط به تقدیر الهی را میتوان به سه دسته تقسیم كرد:
این آیات، تقدیر تمام مخلوقات را دربرمیگیرند؛ مانند:
... وَخَلَقَ كلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا (فرقان:2)؛ «و هرچیزی را آفریده و بدانگونهكه درخور او بوده، اندازهگیری كرده است».
إِنَّا كلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (قمر:49)؛ «حقیقتاً ما هرچیزی را بهاندازه آفریدیم».
طبق این آیات و نظایر آنها، همه مخلوقات، مشمول تقدیر الهیاند.
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِك تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (یس:38)؛ «و خورشید بهسوی قرارگاه ویژة خود در جریان است؛ این است تقدیر خداوند عزتمند دانا».(1)
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّی عَادَ كالْعُرْجُونِ الْقَدِیم (یس:39)؛ «برای ماه منازلی مقرر كردیم تا همانند شاخة خشكیدة خرما (بهصورت هلال) بازگردد».(2)
1. درباره مراد از جریان خورشید، احتمالات مختلفی مطرح است؛ ممكن است اشاره به طلوع و غروب ظاهری خورشید از نگاه اهل زمین، یا حركت آن در كهكشان و یا حتی حركت جوهری باشد. اكنون درصدد داوری میان این احتمالات نیستیم (دراینباره، ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج17، ص89 ـ 90).
2. چون عربها با این شكل آشنا بودند، ازاینرو، در قرآن، هلال ماه به عرجون قدیم (شاخة خشكیدة خرما) تشبیه شده است.
وأنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَر... (مؤمنون:18)؛ «و از آسمان، آبی بهاندازه [معین] فرود آوردیم».
طبق این آیه، نزول آب از آسمان، با قدر و اندازه خاصی است.
... وَقَدَّرَ فِیهَا أقْوَاتَهَا فِی أرْبَعَةِ أیَّام... (فصلت:10)؛ «و خوراكیهای زمین را در چهار دوره [یا چهار فصل] اندازهگیری كرد».
طبق روایتی در تفسیر علیبنابراهیم، مراد از «اربعة ایام»، فصول چهارگانه است؛(1) اما سند آن اطمینانبخش نیست؛ بنابراین، تنها درحد یك احتمال، پذیرفتنی است. احتمال دیگر این است كه منظور، چهار دورة زمین باشد. بههرحال، طبق این آیه، اقوات (روییدنیهای) زمین، بهتقدیر الهی، در چهار دورة زمانی مقدر شدهاند.
تقدیر در این آیات، بااینكه مربوط به موجودات خاصی است، ولی باز هم تقدیر كلی آن موجود مدّ نظر است.
گاهی درباره حوادث جزئی تعبیر قدر بهكار رفته است؛ مانند:
1. داستان طوفان نوح(علیه السلام) كه برای عذاب قوم نوح، آب از آسمان بارید و از زمین جوشید: وَفَجَّرْنَا الْأرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاء عَلَی أمْرٍ قَدْ قُدِرَ (قمر:12)؛ «از زمین چشمههایی جوشانیدیم تا آب [زمین و آسمان] برای امری كه مقرر شده بود، بههم پیوستند».
1. ابوالحسن علیبنابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج2، ص262؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج57، ص60، باب 1، روایت 31.
2. داستان حضرت موسی(علیه السلام) (1) كه از مدْیَن خارج شده بود و بهسوی مصر میآمد؛ وقتی به وادی ایمن رسید، نوری دید و بهسوی آن رفت و دید نور ازجانب درخت است و از همان جانب، ندایی برآمد كه: إِنَّنِی أنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أنَا فَاعْبُدْنِی وأقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكرِی (طه:14)؛ «منم من، خدایی كه جز من خدایی نیست؛ پس مرا پرستش كن و بهیاد من نماز برپا دار»؛ سپس بهدنبال آن، این آیه آمده است: ... ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی (طه:40)؛ «ای موسی! براساس یك سنجش به اینجا آمدهای»؛ آمدن و رسیدن تو به اینجا در این وقت و مكان خاص، اتفاقی نیست؛ بلكه كاملاً حسابشده است.
3. درباره همسر لوط: إِلاَّ امْرأتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ (حجر:60)؛ «جز همسرش را كه مقرر كردیم از هلاكشدگان باشد». پس اینكه همسر لوط دچار عذاب شد، بیحساب نبود.
از بررسی آیات بهدست میآید كه تقدیر الهی، نهتنها شامل امور غیراختیاری و اشیای عینی میشود، بلكه كارهای اختیاری انسان را هم دربرمیگیرد و نهایتاً همهچیز مشمول تقدیر الهی است. آیات اخیر كه ناظر به موارد جزئی بود، این اطلاق را تأیید میكند كه حتی حركت شخصی از جایی و در وقت معینی نیز مشمول تقدیر الهی است.
ممكن است این پرسش به ذهن بیاید كه اگر تقدیر الهی شامل كارهای اختیاری انسان شود، باید معتقد شویم كه انسان نمیتواند برخلاف تقدیر الهی كاری انجام دهد. آیا لازمة چنین تقدیری، جبر نیست؟
اگر دقت كنیم، اشكال در چگونگی جمع بین تقدیر الهی و اختیار انسان، همان است كه با شدت بیشتری در توحید افعالی نیز مطرح است. ما در فصول پیشین به توضیح و تبیین مسئله پرداختیم و گفتیم كه استناد فعل به فاعل نزدیك و مستقیم ازیكسو، و به خدای متعال ازسویدیگر، در دو سطح است. فاعلیت انسان در طول فاعلیت الهی قرار
1. به این ماجرا، در چند سوره قرآن و از همه مفصلتر، در آیات نخستین سوره قصص اشاره شده است.
دارد و چنان نیست كه كارهایی كه از انسان سر میزنند، یا باید فقط مستند به او باشند و یا فقط مستند به خدای متعال؛ بلكه این كارها درعینحال كه مستند به ارادة انساناند، در سطح بالاتری مستند به ارادة الهیاند. اگر ارادة الهی نباشد، نه انسانی هست و نه علم و قدرتی، نه اراده و اختیاری و نه كار و نتیجة كاری؛ وجود همگی آنها نسبت به خدای متعال، عین ربط است و هیچكدام استقلالی از خودشان ندارند. اختیاری بودنِ كار انسان، از شئون تقدیر است. پس اگر بهصورت جبری تحقق یابد، تقدیر الهی تخلف یافته است. برای روشن شدن ابعاد مسئله، توضیح بیشتری لازم است.
در آغاز بحث گفتیم كه تقدیر دو معنا میتواند داشته باشد: 1. سنجش و اندازه؛ 2. ایجاد اندازه و چیزی را به اندازه معینی ایجاد كردن.
ایندو معنا متناسب با دو نوع تقدیر است: الف) تقدیر علمی؛ ب) تقدیر عینی.
منظور از تقدیر علمی این است كه خدا از زمان، مكان و كیفیت تحقق اشیا آگاه است. تقدیر بدین معنا به علم الهی بازمیگردد و هر اشكالی در اینجا هست، درباره علم نیز مطرح است و با پاسخهای یادشده درباره علم، اشكالات اینجا نیز حل میشود. لازمة علم الهی به مقدرات، جبر نیست؛ زیرا ازجمله علم خدا به قدرها و مقدارها، این است كه كارهای اختیاری انسان از مجاری اختیار صادر میشود و اگر خلاف این باشد، خلاف تقدیر علمی خدا میشود. چون خدا میداند كه هر انسانی بهاختیار خود چه میكند، بههماننحو كه انتخاب میكند، در علم الهی منعكس است و چون آن كار با وصف اختیار تحقق مییابد، در علم الهی نیز با همان وصف منعكس است.
تقدیر عینی (تقدیر خارجی) یعنی اینكه خدا در این عالم برای هر پدیده، حدودی را معین كرده و شرایط و ویژگیهای تحقق آن را مشخص نموده است. اینجا دیگر مسئلة علم مطرح نیست؛ منظور از قَدَر، در اینجا، ایجاد اندازه و مشخص نمودن مسیر پیدایش و تحقق موجودات است؛ بدین معنا كه این پدیده در چه شرایطی، با چه ویژگیهایی و در چه مجرایی باید تحقق یابد.
آیا ایننوع از تقدیر، با اختیار انسان ناسازگار است؟
بهطوركلی، آنچه در این عالم وجود دارد، دارای حدود و قیود و مشخصاتی است كه بدون آنها به وجود نمیآید و یا وجودش دوام نمییابد؛ چیز نامحدود وجود ندارد. همة موجودات دارای حدودند، فعلوانفعالات فیزیكی و شیمیایی، فعلوانفعالات نباتات، حیوانات و انسانها، كارهای غیراختیاری و حتی كارهای اختیاری انسان، دارای حدود و شرایطیاند؛ مثلاً سخن گفتن انسان، باید با بهرهگیری و استفاده از اندامهای خاص خود، مانند شُش، حنجره، تارهای صوتی، زبان، دندان و لب تحقق یابد. همه اینها باید سالم باشند تا بتوان حرف زد. درست است كه سخن گفتن، كاری اختیاری است؛ اما بدین معنا نیست كه هیچ قیدی ندارد؛ بلكه همین عمل اختیاری باید از مجاری خاص تحقق یابد. اگر اینها را خدا نداده بود، ما قادر به همین سخن گفتنِ اختیاری هم نبودیم. همینطور، غذا خوردن و هضم غذا باید بهوسیلة مجموعهای از اندامهای دستگاه گوارش، مانند مری، معده، روده و... تحقق یابد؛ دستگاه گوارش باید كامل و سالم باشد تا عمل غذا خوردنِ اختیاری انجام گیرد. افزون بر این، باید در خارج، مادهای قابل خوردن وجود داشته باشد؛ وگرنه خوردن تحقق نمییابد.
تمام ابعاد و اجزای وجود انسان و امور پیرامون او، مانند نور، حرارت و فاصلة زمین تا خورشید، حسابشدهاند و خداوند حدود آنها را مشخص كرده است. مقدمات
كارهای اختیاری ما نیز از دایرة تقدیر الهی بیرون نیستند؛ مثلاً برای همان غذا خوردن كه كاری اختیاری است، باید صدها و هزاران شرط و سبب فراهم باشد كه تمام آنها را خدا مقدّر فرموده است.
افزون بر اینها، چیزهایی دیگر هم هستند كه مقدمات كار اختیاری ما قرار میگیرند كه گاهی با اختیار خود فراهم میكنیم و گاهی بیاختیار تحقق مییابند؛ این نیز گونة دیگری از تقدیر است. در گفتوگوهای عرفی، اگر مقدمات بدون اختیار ما فراهم شوند، میگوییم: اتفاقاً چنین شد و گاهی هم میگوییم: شانس یا اگر برخلاف میل بود، میگوییم: از بدشانسی ما بود؛ ولی بینش توحیدی هیچگاه برای مسئله شانس و اتفاق و مانند آن، جایی نمیبیند و تمام اینها را مشمول تقدیر الهی میداند. در همه این موارد كه جریانهایی برخلاف پیشبینی ما رخ میدهند ـ خواه پسند ما باشند و خـواه نباشند ـ همه اینها ابزارهای ویژهای داشته كه بهموقع خود فراهم شدهاند تا حـادثهای پیش آمده است.(1)
بههرصورت، همه این مقدرات، یا بهتقدیر عام (تقدیر نوع انسان) و یا بهتقدیر خاص است؛ مثلاً درباره انسان، خدا مقدر كرده است كه انسان روی زمین زندگی كند،
1. حال، اینكه حكمت هر واقعه چیست، حساب دیگری است؛ بنابر بینش اسلامی، میدانیم كه نظام عالم، نظام احسن است و هر واقعهای براساس حكمت الهی تحقق مییابد. برای مؤمن نیز هرچه پیش آید، به خیر اوست. امام صادق(علیه السلام) در حدیثی از پدران خود، از رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) میفرمایند: سَمِعْتُ أَبِی یَرْوِی عَنْ آبَائِه(علیهم السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّه(صلى الله علیه وآله) قَالَ یَوْماً مَا عَجِبْتُ مِنْ شَیْءٍ كعَجَبِی مِنَ الْمُؤْمِنِ إِنَّهُ إِنْ قُرِّضَ جَسَدُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا بِالْمَقَارِیضِ كانَ خَیْراً لَهُ وَإِنْ مَلَك مَا بَیْنَ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَمَغَارِبِهَا كانَ خَیْراً لَهُ وَكلُّ مَا یَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ فَلَیْتَ شِعْرِی هَلْ یَحِیقُ فِیكمْ مَا قَدْ شَرَحْتُ لَكمْ مُنْذُ الْیَوْمِ أَمْ أَزِیدُكم؛ «هیچچیز به اندازه مؤمن، مرا بهشگفت نیاورده است. بهدرستی كه اگر پیكر مؤمن در دنیا با قیچی قطعهقطعه گردد یا مالك تمامی دنیا شود، خیر او در همان است و هرچه خدا با او میكند، به خیر و مصلحت اوست. ای كاش میدانستم آیا سخنی بیش از آنچه امروز شرح آن را گفتم، شایسته شماست» (محمدبنیعقوب كلینی، الكافی، ج5، ص69، باب دخول الصوفیة علی أبی عبد الله(علیه السلام)؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج47، ص236، باب 7، ح22. و همچنین، این حدیث از رسول خدا(صلى الله علیه وآله): فی كل قضاء الله عز وجل خیرةٌ للمؤمن (محمدبنعلیبنبابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص371؛ همو، عیون اخبار الرضا، ج2، ص129).
نه در كرهای دیگر: وَلَكمْ فِی الأرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (بقره:36 و اعراف:24)؛ «و برای شما در زمین تا هنگامی [معین]، قرارگاه و برخورداری است».
این تقدیری است برای نوع انسان؛ دربین این نوع، تقدیر این بوده است كه عدهای مرد و عدهای زن شوند و این هم تقدیر یك صنف است. افزون بر این، خداوند هر دسته از انسانها را با ویژگیهای ظاهری خاص و در زمان و مكان معینی آفریده كه حاصل آن، پیدایش اقوام گوناگون با رنگها، لهجهها و زبانهای مختلف است.(1) ما تقدیرمان این بوده است كه در این دوره زندگی كنیم؛ پدرانمان در دورة پیشین؛ فرزندانمان در دورة بعد و... .
مجموعه این شرایط، چارچوبی برای زندگی هر فرد مشخص میكند كه فعالیتهای اختیاریاش در آن انجام میگیرد. این چارچوب، جبری است و ما با اختیار خود درون آن قرار نگرفتهایم؛ ولی كارهایمان را با اختیار انجام میدهیم؛ مثلاً بهرهمندی از قدرتِ اختیار، تفكر و انتخاب، بهاختیار خود ما نبوده است؛ اعضا و جوارح ما نیز طبق تقدیر الهی، بهصورت جبری به ما بخشیده شدهاند. ما ناچاریم كه با چشم ببینیم؛ اما اینكه چه چیزی را ببینیم یا نبینیم، در اختیار ماست. بدینترتیب، فراهم كردن اسباب و مقدمات حتی در كارهای اختیاری، تقدیر جبریِ الهی است و كارهای اختیاری انسان، در درون این چارچوبهای جبری انجام میگیرد. البته جبری بودن چارچوب، منافاتی با اختیاری بودن كار ندارد.
در دایرة كارهای اختیاری ما نیز ممكن است روابطی خارج از حدود تفكر، بینش و اختیار ما وجود داشته باشد كه مربوط به كارهای اختیاری ماست. این روابط است كه قَدَرهای خاص را در حوزة كارهای اختیاری ما مشخص میكند. من با اختیار خود از
1. قرآن از همین مقدرات الهی در گوناگونی رنگها و زبانها، بهمنزلة یكی از نشانههای الهی یاد كرده است: وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكمْ وَأَلْوَانِكم؛ (روم:22).
خانه خارج میشوم؛ دوست من هم با اختیار خود از خانه خارج میشود؛ بهطور غیرمنتظرهای سر چهارراه بههم میرسیم؛ نه من ملاقات با او را پیشبینی كرده بودم نه او؛ وقتی بههم میرسیم، این برخورد ما اساس یك كار اختیاری دیگر میشود؛ پس كار را با اختیار انجام دادهایم و مقدمات این كار، با عمل اختیاری انجام گرفته كه توأم با روابط غیراختیاری بوده است. اینها پیوندهایی نادیدنی است كه بین كارهای اختیاری وجود دارد؛ ولی ما آگاه نیستیم و محاسبات خود را براساس آن انجام نمیدهیم؛ ولی خدا میداند و برای آن حساب دارد.
دراینباره، به ذكر دو نمونه از قرآن بسنده میكنیم. نمونة اول، حركت موسی(علیه السلام) از مصر به مَدْین و جریان پیامبری اوست. حركت موسی(علیه السلام) از مصر به مدین، عملی نبود كه براساس محاسبة قبلی باشد؛ بلكه میخواستند او را بكشند و او بهسوی مدین فرار كرد. تا به مدین رسید، هیچ قصدی نكرده بود كه به كجا برود، از خستگی كنار چاه آب رفت و سرگرم تماشا شد؛ گرسنه، تشنه...؛ اتفاقاً دو دختر را دید و حوادثی پیش آمد تا اینكه دست تقدیر او را به وادی ایمن كشاند. اینها ازجانب حضرت موسی(علیه السلام) حسابشده نبود. از آن سو، دختران شعیب(علیه السلام) برای دیدار با موسی(علیه السلام) سر چاه نیامده بودند؛ ولی آن روز باید این دیدار پیش میآمد تا موسی(علیه السلام) نزد شعیب(علیه السلام) برود. ازسویدیگر، شعیب(علیه السلام) براثر گریة شوق لقای الهی نابینا شده بود و خدا او را بینا كرد تا سه مرتبه؛ پس خدا به او فرمود: اگر از خوف عذاب من گریه میكنی، جهنم را بر تو حرام كردم و اگر به امید ثواب گریه میكنی، بهشت در اختیار توست. شعیب(علیه السلام) عرض كرد: برای فراق توست. [خدا هم میدانست، ولی خواست تا او بهزبان آورد] خطاب شد: پس حالا كلیم خود را خادم تو قرار میدهم.(1)
چه روابطی بین این حوادث هست و چگونه اینها باهم تناسب مییابند؟ باید
1. درباره جزئیات این ماجرا، ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج12، ص380، باب 11، روایت 1.
موسی(علیه السلام) بهتقدیر الهی بهخدمت شعیب(علیه السلام) درآید تا براثر این خدمت، تكامل یابد و آمادگی نبوت پیدا كند؛ میان راه، همسرش دچار درد زایمان شود؛... آتشی ببیند و به آنسو رود؛ نوری ازجانب درخت مشاهده كند و از خدا به او چنین خطاب رسد كه ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی (طه:40)؛ «ای موسی(علیه السلام)! باحساب آمدی». همة این شرایط، تا این لحظه كه تو باید به اینجا برسی، حسابشده بود. آری، موسی(علیه السلام) با اختیار خود از مدین برگشت و با اختیار خود بهسوی آتش رفت و...؛ اما زمینه این اختیار و شكل گرفتن آن، بهدست خداست.
اینها تقدیرات شخصی است؛ افزون بر تقدیرات نوعی، برای هر فردی تقدیر خاصی است كه بر شكل دادن به كارهای اختیاری او مؤثر است.
نمونة دیگر، ماجرای جنگ بدر در صدر اسلام است. مسلمانانی كه اموالشان توسط مشركان مصادره شده بود، پس از هجرت به مدینه، گاهی بهاجازة پیامبر برای تقاص، به كاروانهای مشركان حمله میكردند. اینبار هم شنیده بودند كه كاروان تجاری ابوسفیان میان مكه و شام در حركت است. بهقصد جنگ و گریزی برقآسا، بهسوی آن كاروان روانه شدند؛ وقتی به محل رسیدند، ازجانب خداوند فرمان نبردی تمامعیار صادر شد. هرچند از آغاز قصد جنگ نداشتند، ولی نبرد در آن نقطه كه باید باهم برخورد كنند، حسابشده بود. قرآن دراینباره میفرماید: وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَـكن لِّیَقْضِیَ اللّهُ أمْراً كانَ مَفْعُولا... (انفال:42)؛ «اگر شما با مشركان وعده هم كرده بودید كه در زمان معین باهم ملاقات كنید، اینقدر با دقت بههم نمیرسیدید؛ اما خدا چنین مقرر فرموده بود كه برخورد شما با مشركان در محل بدر انجام شود». این تقدیر الهی است؛ شما با اختیار حركت كردید؛ با اختیار جنگیدید؛ اما فراهم شدن مقدماتش با اختیار شما نبود.
خدا از همهچیز آگاه است؛ گذشته، حال و آینده پیش او حاضر است؛ میداند
چهچیز با چهچیز، در كجا و چگونه باید برخورد كند. از مجرای اختیار دو نفر، زمینة غیراختیاری برای اختیار سومی قرار میدهد. این ترتیب مقدمات و فراهم كردن اسباب و وسایل، حتی برای كارهای اختیاری، تقدیراتی است بهدست خدا و موافق با نظام احسن است.
نهایتاً وقتی عقل همه اینها را ملاحظه میكند؛ یعنی میبیند كه همه مقدمات ازروی حساب فراهم میشوند و درنظر میگیرد كه این نظام تحت ارادة خداست و چیزی از او پنهان نیست و چیزی برخلاف ارادة او واقع نمیشود، از ملاحظه و مقایسة این نظام با حوادث واقع در آن، مفهوم «تقدیر عینی» را انتزاع میكند؛ بدین معنا كه خدا همه این امور را اندازهگیری و روابط آنها را طبق نظام احسن تنظیم كرده است. این معنای تقدیر، به خالقیت و ربوبیت الهی بازمیگردد و ایننوع تقدیر (تقدیر عینی) نیز همانند تقدیر علمی، با اختیار انسان یا هر موجود مختاری ناسازگار نیست؛ زیرا ازجمله مقدرات الهی در نظام احسن این است كه كارهای انسان در این نظام بهاختیار خود او تحقق مییابد.
گفتیم كه تقدیر بهمعنای سنجش و اندازهگیری یا ایجاد اندازه است و مراد از تقدیر علمی خداوند این است كه خدای متعال پیش از ایجاد اشیا، حدود آنها را میداند و منظور از تقدیر عینی خداوند نیز ایجاد اشیا با حد و اندازهای معین است. همچنین یادآور شدیم كه حدود اشیا در این عالم، بهوسیلة اشیای دیگر تعیّن مییابد. هر حادثهای همراه و مسبوق به حوادث دیگری است كه در شكل دادن و تعیین حدود آن حادثه، مؤثرند و چون ایجاد همه اینها به خدای متعال منتهی میشود، پس خداست كه بهوسیلة برخی از اشیا، حدود و قیود برخی دیگر را ایجاد میكند. از این بحث، چند نكته استفاده میشود:
1. بازگشت تقدیر عینی، به ایجاد علل ناقصه است؛ یعنی ایجاد مقدماتی كه پیدایش یك پدیده بر آنها متوقف و بهگونهای، در تعیین حد و اندازة آن شیء مؤثر است. اما علت تامه، اگرچه مستند به خداست، طبق این اصطلاح، تقدیر نامیده نمیشود؛ بلكه «قضای الهی» است(1) كه در بحث آینده به آن خواهیم پرداخت.
2. تقدیر میتواند دارای مراتبی باشد؛ یعنی گاهی پدیدهای را با علل، مقتضیات و مقدماتی كه مستقیماً در آن تأثیر دارند، میسنجیم و گاهی با علل متوسط و بعید، یعنی سببِ سبب، شرط شرط و مُعدِّ معدّ، مورد توجه قرار میدهیم. این هم مرحلهای از تقدیر پدیده بهشمار میآید؛ یعنی تا شرطِ شرط، سببِ سبب یا معدِّ معدّ تحقق نیابد، خود شرط، مقتضی یا معدِّ قریب، تحقق نمییابد. همینطور، اسباب، شرایط و مقتضیات دورتر كه در پیدایش یك پدیده دخالت دارند، از مقدرات پیدایش این پدیده بهشمار میآیند. پس میتوان برای تقدیر، مراتبی قایل شد.
3. تقدیر تغییرپذیر است؛ زیرا چنانكه گفتیم، بازگشت تقدیر عینی به ایجاد علل ناقصه و فراهم آمدن مقدماتِ دور، متوسط و یا نزدیك یك پدیده است. وقتی مقدمات یك شیء فراهم میشود، اگر مقدمات دور باشند، هنوز باید چند واسطة دیگر تحقق یابد تا به خود آن پدیده برسد و دراینبین، ممكن است موانعی پدید آید؛ چون هیچیك از اینها علت تامه نیستند. ممكن است مانعی جلوی مقتضی را بگیرد یا چیزی موجب فقد یك شرط شود. وقتی هم مقدمات نزدیك را درنظر میگیریم، با توجه به اینكه هنوز علت تامه تحقق نیافته، ممكن است عاملی موجب نقص در علل شود یا جزء اخیر علت تامه تحقق نیابد و نتیجهای كه پیشبینی میشد، محقق نشود. این در كارهای اختیاری انسان خیلی روشن است؛ چون جزء اخیرِ علت تامه در كارهای اختیاری، ارادة
1. البته چنانكه پیشتر گفتیم، گاهی قضا و قدر بهطور مترادف یا بهجای هم بهكار میروند؛ پس باید در هر مورد، به كاربرد دقیق آن توجه داشت.
انسان است؛ ازاینرو، اگر همه شرایط موجود باشد، ولی ارادة انسان تعلق نگیرد، علت تامه محقق نمیشـود و نتیجه نمیدهد؛ بنابراین، تقـدیر بهمعنایی كه گـذشت ـ یعنی فـراهم آمـدن علت ناقصه ـ هیچگاه نتیجة یقینی نخواهد داشت؛ یعنی همـواره همـراه با یك شرط است و آن اینكه جزء یا اجزای دیگر ملحق شود.
با توجه به این نكته، معنای بسیاری از روایات كه تغییر تقدیر را بیان میكنند، روشن میشود. از بسیاری از روایات استفاده میشود كه برخی از كارهای انسان، تقدیرات را تغییر میدهد؛ برای نمونه، صدقه موجب دفع بلا میشود؛ یعنی بلایی كه مقدر بوده است، با صدقه دفع میشود؛ یا صلة رحم عمر را طولانی میكند و ازجملة این كارها، دعاست كه تقدیرات را تغییر میدهد. با این توضیح، چگونگی تغییر تقدیر روشن میشود. معنای تقدیر نخست این است كه مقتضی و شرایط برای تحقق شیء فراهم است، ولی ممكن است مانعی جلوی مقتضی را بگیرد؛ پس این عامل جدید موجب تغییر تقدیر میشود. بههرحال، اینها ازآنروست كه علت تامه محقق نشده و بنابراین، تغییرپذیر است. حال، عامل این تغییر را در برخی از موارد، ممكن است خود بفهمیم و در بعضی موارد، با وحی از آن آگاه شویم و این منافاتی با اساس تقدیر ندارد. این تغییر، با تقدیر علمی ـ یعنی آنچه در علم الهی موجود است ـ نیز منافات ندارد.
توضیح اینكه، در بحث علم الهی اشاره كردیم سه نوع علم برای خدا اثبات میشود: علم ذاتی، علم فعلی و علم در كتاب. آن علمی كه در ذات الهی است، علم به اشیاست؛ علی ما هی علیها و تغییرپذیر نیست و هر پدیدهای در هر زمان و مكان و در شرایط خاص خود، در آن منعكس است. علم فعلی نیز كه از مقام فعل و در حین فعل انتزاع میشود، به تقدیر علمـی ـ كه در مرحله پیش از فعل اسـتـ ربطی ندارد. آنچـه به تقـدیر علمی مربوط میشود، علمی است كه پیش از تحقق فعل و خارج از ذات، در موجودی بهنام كتاب منعكس است و در آن، نفسِ حوادث آینده ثبت شده است. درباره كتاب هم
در آن بحث گفتیم كه كتاب، یا دارای مراتبی است، یا متعدد است. قرآن كریم از كتابی كه هیچگونه تغییری در آن پدید نمیآید، به «امالكتاب» تعبیر كرده است كه تقدیرات حتمـی ـ آنگونه كه در خارج تحقق مییابد ـ در آن منعكس بوده و حاكـی از علت تامه و تغییرناپذیر است و اگر كسی با «امّالكتاب» ارتباط یابد و حوادث را مشاهده كند، آنها را آنگونهكه هست، خواهد یافت؛ ولی كتابها یا لوحهای دیگری هست كه از آنها با نام كتاب یا لوح محو و اثبات یاد شده است و حوادث در آنها بهگونة دیگری انعكاس یافتهاند(1) و آنچه در آنها ثبت شده، حاكی از علل ناقصه و تغییرپذیر است: یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أمُّ الْكتَابِ (رعد:39)؛ «خدا آنچه را بخواهد، محو یا اثبات میكند و اصل كتاب نزد اوست». شاید یَمْحُو مَا یَشَاء وَیُثْبِت، به كتاب تغییرپذیر و وَعِندَهُ أمُّ الْكتَابِ، به كتاب تغییرناپذیر توجه داشته باشد.
بدینترتیب، روشن میشود برخی از وحیهایی كه به پیامبران میرسید و پیشگوییهایی میشد و بعد تغییر میكرد، از كتابهای مادون لوح محفوظ بوده است. فرشتگانی هستند كه در مرتبة لوح محفوظ نیستند؛ آنچه در الواح دیگر هست میبینند و به اولیای خدا الهام میكنند. این الهام كه منشأ آن، الواح پایینتر از لوح محفوظ است، تغییرپذیر است.(2) داستان معروفی است كه روزی پیامبر(صلى الله علیه وآله) با اصحاب نشسته بودند، یك نفر یهودی به حضرت جسارتی كرد. حضرت فرمودند: این پیرمرد با نیش مار سیاهی، از پشت سر گزیده و كشته میشود. پیرمرد یهودی عازم صحرا شد و اندكی بعد با
1. مثلاً در كتابی هست كه فلان شخص، در فلان زمان و مكان و شرایط و... متولد میشود و چنین كسی هفتاد سال عمر میكند؛ مگر اینكه دعا یا صلة رحم كند. این شرط در كتابهای مادون لوح محفوظ بود و تغییرپذیر است.
2. در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: ان الله علمین: علم عنده لم یطلع احداً من خلقه وعلمٌ نبذه الی ملائكته ورسله، فما نبذه الی ملائكته فقد انتهی الینا (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص110، باب 3 (البداء والنسخ)، ح28). در حدیثی دیگر از امام صادق(علیه السلام) با اندكی تفاوت آمده است: ان لله علمین، علم مخزن لا یعلم الاّ هو، من ذلك یكون البداء وعلم علّمه ملائكته ورسله وانبیائه نحن نعمله (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج26، ص63، ح9).
پشتهای از هیزم بازگشت. حضرت، پیرمرد را صدا كرده، به او فرمودند: بار خار را بر زمین بگذار و باز كن. مار سیاهی درمیان آن بود؛ درحالیكه نیشش را در هیزمی فرو برده بود. حضرت فرمودند: مقدر بود این مار پیرمرد را بزند، ولی صبح صدقه داد و این بلا را دفع كرد. صدقه، مرگ بد را از انسان دور میكند.(1) شاید این پیشگویی برای نشان دادن نمونة عینی تأثیر صدقه به اصحاب بوده است.
همچنین، مسئلة بدا نیز با این توضیح حل میشود. بدا در لغت بهمعنای ظاهر شدن و در اصطلاح بدین معناست كه خدای متعال برخی از امور را برخلاف آنچه اسباب و علل ظاهری مقتضی آن است، ظاهر كند. بهعبارتدیگر، بدا در جایی محقق میشود كه اسباب و علل ظاهری، مقتضی امری باشند، ولی مانعی جلوی تأثیر اسباب و علل ظاهری را بگیرد و حوادث برخلاف انتظار، بهگونهای دیگر رقم بخورد. علت تغییر، آن است كه امور تغییریافته، از لوح محفوظ و امالكتاب نبودهاند. البته مسئله بدا مفصل است و این نكته، فقط كلید حل آن است. در روایت آمده است كه ما عُبِدَ اللّهُ عز وجل بِشَیءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْبَداء.(2) اعتقاد به بدا از بالاترین عبادتهاست؛ زیرا بدون اعتقاد داشتن به بدا، دعا از انسان بهصورت جدی صادر نمیشود؛ چون معتقد است چیزی جلو تقدیرات را نمیگیرد و اسباب عادی حتماً تأثیر خود را میكند.
4. تقدیر عینی طبعاً مقدم بر خود پدیده است؛ چون گفتیم: تقدیر عبارت است از فراهم كردن مقدماتی كه در شكل یافتن پدیدهای دخالت دارند و بیشتر مقدمات
1. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص121ـ122، باب 3 (البداء والنسخ)، ح67.
2. همان، ص107، باب 3، ح19؛ محمدبنعلیبنبابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص331، باب 54 (البداء)، ح1. در برخی از نسخهها بهجای «افضل من البداء»، عبارت «مثلالبدا» آمده است. در برخی از روایات نیز از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: ما بعث الله نبیاً حتی یأخذ علیه ثلاث خصال: الاقرار بالعبودیة وخلع الانداد وان الله یقدم ما یشاء ویؤخر ما یشاء (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص108، باب 3، ح21؛ محمدبنعلیبنبابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، ص333، باب 54 (البداء)، ح3).
بهگونهایاند كه پیش از تحقق پدیده، تحقق مییابند. پس تقدیرات، بهویژه تقدیرات مربوط به اسباب الاسباب و مراحل دور، ازنظر زمانی برخودِ پدیده تقدم دارند.
5. تقدیر اختصاص به حدود مكانی یا مقتضیات و شروط و... ندارد؛ بلكه حدود زمانی را هم دربرمیگیرد؛ بنابراین، یكی از مراحل تقدیر عینی در این عالم، ایجاد بُعد زمانی برای موجودات و حوادث و تعیین آغاز و انجام آنهاست. قرآن از این مسئله بهنام اجل تعبیر كرده است كه در اینجا به آن میپردازیم.
در بسیاری از آیات، بیان شده است كه هرچه در این جهان هست، دارای اجل است:
درباره كل جهان آفرینش
مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وأجَلٍ مُّسَمًّی... (احقاف:3)؛ «ما آسمان و زمین و آنچه درمیان ایندو است را جز بهحق و با سرآمدی معین نیافریدیم».
درباره پدیدههای آسمانی (اجرام علوی)
... وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كلٌّ یَجْرِی إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی (لقمان:29)؛ «و خورشید و ماه را مسخر ساخت؛ هركدام تا سرآمدی معین به حركت خود ادامه میدهند».
درباره نوع انسان
... وَلَكمْ فِی الأرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (بقره:36)؛ «برای شما در زمین تا هنگامی [معین]، قرار و بهرهای خواهد بود».
در این آیه، تعبیر «اجل» نیامده است؛ ولی «الی حین» همان معنا را میرساند.
درباره هر امتی از امتهای انسانی
وَلِكلِّ أمَّةٍ أجَلٌ فَإِذَا جَاء أجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف:34)؛ «برای هر امتی زمان و سرآمدِ معینی است».
درباره هر فردی از افراد انسان
وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (منافقون:11)؛ «خداوند هرگز مرگ كسی را كه اجلش فرا رسیده، بهتأخیر نمیاندازد».
توجه به دو آیه ذیل، این نكته را روشن میسازد كه اجل از مصادیق قدر است.
فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَّكینٍ * إِلَی قَدَرٍ مَّعْلُومٍ (مرسلات:21ـ22)؛ «سپس آن جنین را تا زمانی معین در جایگاهی استوار قرار دادیم».
...وَنُقِرُّ فِی الْأرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی... (حج:5)؛ «... و آنچه را بخواهیم، تا زمانی معین در رحمها قرار میدهیم».
توضیح درباره کلمه اجل
اجل در قرآن دو كاربرد دارد:
1. تمام مدت یك پدیده؛ مانند آیه ذیل:
...أیَّمَا الْأجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَی... (قصص:28)؛ «هریك از دو مدت را به انجام رسانم، ستمی بر من نرفته است». در اینجا منظور، تمام مدتِ شبانی است.
2. انتهای مدت؛ مانند آیاتی كه تعبیر «الی اجل» در آنها آمده است كه منتهیالیه زمان منظور است. روشن است هنگامیكه منتهیالیه زمان مشخص شود، كلِّ زمان نیز معین شده است.
ازآنجاكه اجل از مصادیق قدر است، همه آنچه درباره قدر گفته شد، درباره اجل هم
جاری است؛ ازجمله اینكه اجل نیز مانند قَدَر تغییرپذیر است؛ این اجل را اجل معلّق میگویند (مثلِ تقدیر مشروط)؛ یعنی معلّق بر شرایطی است كه درصورت تحقق آن شرایط، اجل فرا میرسد.
گاهی اجل از مصادیق قضای الهی است؛ یعنی بههیچوجه تغییرپذیر نیست كه از آن، به «اجل مسمّا»(1) یا «اجل الله» یاد میشود. اكنون چند نمونه از آیاتی را كه به ایندو نوع اجل اشاره دارد، مرور میكنیم:
هُوَ الَّذِی خَلَقَكم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أجَلاً وأجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ ثُمَّ أنتُمْ تَمْتَرُونَ (انعام:2)؛ «او كسی است كه شما را از گل آفرید؛ آنگاه مدتی را [برای عمر شما] مقرر داشت و اجل معین نزد اوست؛ بااینهمه، [بعضی از] شما [در قدرت او] تردید میكنید».
یَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَیُؤَخِّرْكمْ إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی إِنَّ أجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاء لَا یُؤَخَّرُ لَوْ كنتُمْ تَعْلَمُونَ (نوح:4)؛ «[تا] برخی از گناهان شما را ببخشد و اجل شما را تا وقتی معین بهتأخیر بیندازد؛ حقیقتاً اجل الهی وقتی فرا برسد، عقب نخواهد افتاد؛ اگر بدانید».
آن اجلی كه تغییر نمییابد، اجل مسمّا یا اجل الله است؛ اجلی است كه خدا تعیین كرده و مرحله نهایی است.
وَلِكلِّ أمَّةٍ أجَلٌ فَإِذَا جَاء أجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف:34)؛ «برای هر امتی اجلی است؛ پس چون اجلشان فرا رسد، نمیتوانند ساعتی آن را پسوپیش كنند».
از بررسی آیات و روایات درباره اجل، نكات ذیل بهدست میآید:
الف) هر امتی، همانند هر فردی از افراد ایشان، اجلی دارد و عمرش بیپایان نیست.
ب) امتها اجلِ تغییرپذیری دارند كه درصورت ایمان و استغفار، تأخیر میافتد.
1. برخی از مفسران گفتهاند: مراد از اجل مسمّی، اجلی است كه از آن اسمی بردهاند، ولی تغییرپذیر است (مجاهدبنجبر، تفسیر مجاهد، ج1، ص405ـ 406) اما كاربردهای قرآنی آن، این نظر را تأیید نمیكنند.
ج) گاهی اجل زودرس در قالب عذاب استیصال، دچار یك امت شده و آنها را نابود كرده است؛ مانند طوفان نوح كه همه امت، جز عدة كمشماری را از بین برد.(1)
د) اگر اجل معلق باشد، از مراحل تقدیر است؛ ولی اگر حتمی باشد، ناظر به مرحله قضا و تغییرناپذیر است.
ه( هرچند مرحله قضا مرحله حتمیت و تغییرناپذیری است، ولی در روایات تعابیری آمده است كه دلالت بر تغییرپذیر بودنِ برخی از موارد قضا دارد؛ مثلاً در روایات آمده است كه صدقه، قضای محتوم را تغییر میدهد؛ گرچه بسیار محكم شده باشد.(2) آنچه درمجموع میتوان گفت، این است كه حتمی بودن قضا، نسبی است؛ هرچه تعداد بیشتری از اجزای علت تامه تحقق مییابد، به مرحله حتمیت نزدیكتر میشود و وقتی بیشتر اجزا تحقق یافت، به آن قضای حتمی گفته میشود. بنابراین، اگر قضای حتمی ناظر به مرحله علیت تام باشد، مسلماً جدایی معلول از آن، امكانپذیر نیست؛ بلكه محال و خلاف فرض است. پس، فرض اینكه دعا مانع بلا میشود، هنگامی درست است كه علت تامه تحقق نیافته باشد؛ چون جزئی از علت تامه نیز، عدم مانع است.
در مقدمة همین درس گفتیم یكی از مباحث مهم و ریشهدار درباره افعال الهی، بحث قضاست. به این نكته نیز اشاره كردیم كه گاهی قضا و قدر در عرف، مترادف یكدیگر بهكار میروند؛ ولی با توجه به مفهوم اصطلاحی ایندو، میتوان مرحله قدر را بر قضا مقدم دانست؛ زیرا مرحله قدر (تقدیر)، مرحله اندازهگیری و فراهم كردن اسباب و
1. حضرت نوح(علیه السلام) طبق آیه 4 سوره نوح به قوم خود وعده داده بود كه اگر ایمان بیاورند، دچار عذاب نخواهند شد و به عمر طبیعی زندگی خواهند كرد؛ ولی براثر نافرمانی، دچار عذاب استیصال شدند.
2. برای نمونه، امام باقر(علیه السلام) از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) چنین روایت كردهاند: الدعاء یردّ القضاء ولو ابرم ابراما (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج77، ص58، باب 3، ح3).
زمینه كار است و مرحله قضا مرحله پایانی فراهم شدن مقدمات و علل لازم برای تحقق و یكسره شدن كار است.
مسئله قضای الهی از دیرباز مورد بحث دانشمندان مسلمان، بهویژه اشاعره و معتزله، بوده است.
كسانی كه به اختیار انسان قایل بودهاند ـ مثل معتزله ـ معمولاً قضا را تأویل كردهاند. ایشان گاهی قضا را بهمعنای اعلام دانسته و بهگونهای به علم و اِعلام بازگردانیدهاند و دراینباره به آیاتی نیز استناد كردهاند و گاهی گفتهاند كه قضا بهمعنای حكم است و حكم، امری تشریعی است؛ ازاینرو منافاتی با اختیار انسان ندارد. ایشان خواستهاند قضا را بهگونهای معنا كنند كه نتیجهاش امری حتمی نباشد. این روشِ برخی از متكلمان صدر اسلام است كه گاهی، وقتی نمیتوانستند مسئلهای را بهدرستی حل كنند، باب تأویل را میگشودند. متأسفانه این روش، كموبیش به برخی از متكلمان شیعه نیز سرایت كرده است؛ حتی گاهی از برخی بزرگان شیعه نیز تأویلاتی عرفناپسند شنیده شده است. نمونههای آن را میتوان در اللوامع الالهیة فاضل مقداد(1) و امالی سیدمرتضی یافت. البته ممكن است اینها در مقام مجادله با خصم مطرح شده باشند، ولی بههرحال، چنین كارهایی حلّال مشكلات نیست و نمیتوان مسائل مهم اعتقادی را با اینگونه تصرفات در الفاظ حل كرد.
در اینجا، نخست با ذكر نمونههایی از كاربرد واژه قضا در قرآن، به تأمل درباره مفهوم این واژه در قرآن و جایگاه آن در مراتب افعال الهی میپردازیم. سپس، گسترة
1. جناب فاضل مقداد در اللوامع الالهیة برای حل مشكل اثبات صفات برای ذات، صفات ثبوتی را به صفات سلبی ارجاع داده است (ر.ك: مقدادبنعبدالله سیوری حلی، اللوامع الالهیة، ص79 و 130ـ132).
این مفهوم را نسبت به حوادث این عالم بررسی میكنیم و در پایان، رابطه قضای الهی و اختیار انسان را مورد توجه قرار میدهیم.
قضا در قرآن و سایر سخنان اهل لسان، در معانی مختلفی همچون یكسره كردن، بهپایان رساندن، حكم كردن و داوری كردن بهكار رفته است؛ هرچند این معانی اختلافات زیادی باهم دارند، ولی شاید بتوان وجه مشتركی میان آنها لحاظ كرد. برای این منظور، نمونههایی از كاربرد قضا را در قرآن در كارهای خداوند و غیر آن مرور میكنیم.
1. وضع قانون تشریعی قطعی عام؛ مانند: وَقَضَی رَبُّك ألاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا... (اسراء:23)؛ «و پروردگار تو حكم كرده است كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر [خود] نیكی كنید».
2. وضع قانون تشریعی قطعی خاص؛ مانند: وَمَا كانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أمْرًا أن یَكونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أمْرِهِم... (احزاب:36)؛ «هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد، چون خدا و پیامبرش به امری فرمان دهند، برای آنان در كارشان اختیاری باشد».
این نیز از موارد تشریع است، اما نه بهصورت كلی؛ بلكه تشریع در موردی خاص است. ممكن است پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیش از تصمیم بر صدور فرمانی، با مردم مشورت كند، ولی پس از تصمیم و صدور فرمان، دیگر كسی حق اظهارنظر ندارد.(1)
1. مشورت پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مردم، شاید برای تشویق مردم به این امر پسندیده یا برای سنجش میزان پذیرش مردم باشد؛ بههرصورت، قطعاً این مشورت برای آگاهی از مصلحت مسلمانان نیست؛ زیرا بیشك، وی به مصلحت مسلمین، از دیگران آگاهتر است.
3. قضاوت(1) و داوری؛ مانند: وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَق... (غافر:20)؛ «و خدا بهحق داوری میكند».
در موارد یادشده، قضا مربوط به امور تشریعی و خارج از موضوع بحث ماست.
4. حكم قطعی تكوینی عام؛ مانند: إِذَا قَضَی أمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (بقره:117؛ آل عمران:47؛ مریم:35)؛ «وقتی تحقق حتمی كاری را بخواهد، تنها به او میگوید: باش؛ پس میشود».
5. حكم تكوینی خاص همراه اعلام؛ مانند: وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْكتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كبِیرًا (اسراء:4)؛ «و در كتاب آسمانی[شان] به فرزندان اسرائیل اعلام و وحی كردیم كه قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید كرد و قطعاً به سركشی بسیار بزرگی برخواهید خاست». همچنین مانند: وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِك الأمْرَ أنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِین (حجر:66)؛ «و به او این امر را اعلام و وحی كردیم كه ریشه آن گروه، صبحگاهان بریده خواهد شد».
در مواردی كه قضا به «الی» متعدی میشود ـ مانند دو آیه فوق ـ در قضا معنای وحی و اعلام، اشراب شده است؛(2) یعنی هم معنای قضا و هم معنای وحی مراد است؛ گویی فرموده است: قضینا واوحینا. اهل ادب میگویند: معنای این تركیب را به دو صورت میتوان بیان كرد: قضینا موحین الیه یا اوحینا قاضین؛ پس در این موارد، خودِ قضا بهمعنای وحی و اعلام نیست؛ بلكه این معنا در آن تضمین و اشراب شده است.
1. قضاوت از مصدرهای ساختگی در زبان فارسی است كه بهجای قضا در عربی بهكار میرود و در لغت عرب وجود ندارد و اگـر موجود میبود، باید قضایت ـ به یاء ـ باشد؛ زیرا فعـل آن، قضی یقضی است؛ مانند: رمـی، یرمی، رمآیه؛ ولی این غلط چنان متداول شده كه حتی بر زبان و قلم دانشمندان نیز جاری است؛ بنابراین، بزرگان در بهكارگیری آن، اشكالی نمیبینند (ر.ك: محمد معین، فرهنگ معین، ذیل همین واژه).
2. اشراب، یعنی بهجای بهكاربردن دو واژه برای دو معنا، یكی از دو معنا را در یك واژه ادغام میكنند و با حرف جرّ، نشانهای برای معنای دوم قرار میدهند.
قضا در غیر كارهای خداوند، غالباً بهمعنای تمام كردن است. البته ممكن است در موارد معدودی بهمعنای قضاوت كردن و حكم كردن هم بیاید؛ مانند قول ساحران به فرعون: فَاقْضِ مَا أنتَ قَاضٍ... (طه:72)؛ «هرچه میخواهی، حكم كن»؛ ولی در غیر این مورد، بهمعنای تمام كردن است. در مواردی نیز كه قضا به خداوند نسبت داده شده، همین معنا لحاظ گردیده است.(1) برخی از این كاربردها را در قرآن باهم مرور میكنیم:
أیَّمَا الْأجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ (قصص:28)؛ «هریك از ایندو زمان را به انجام رسانیدم، بر من ستمی نرفته است».
فَلَمَّا قَضَی مُوسَی الْأجَلَ (قصص:29)؛ «چون موسی آن مدت را بهپایان رسانید».
فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِككمْ (بقره:200)؛ «پس آنهنگامكه مناسك [حج] خود را بهپایان رساندید».
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأرْضِ (جمعه:10)؛ «وقتی نماز پایان یافت، در زمین پراكنده شوید».
فَوَكزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ (قصص:15)؛ «پس موسی مشتی به او زد و كارش را تمام كرد».(2)
از موارد كاربرد قضا بهدست میآید كه وجه مشترك و معنای اصلی قضا همان پایان یافتن و یكسره شدن كار است. درباره قضاوت كردن نیز همین معنا وجود دارد؛ زیرا با قضاوت و حكم، دعوا پایان مییابد؛ هرچند در اینجا پایان دادنِ اعتباری است. درباره تشریعات نیز ممكن است همین معنا لحاظ شده باشد كه اگر تكلیفی قاطع و تمام بود، مقضی است: وَقَضَی رَبُّك ألاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ (اسراء:23)؛ یعنی: اَمَرَ امراً قاطعاً؛ گویی امر تكلیف به مرحله حتمیت خود رسیده است و هیچگونه سستی و تعللی در آن، روا نیست.
1. غیر از مواردی كه در قرآن، فاعل آن معلوم و خداست؛ مانند: زخرف:77. در سه آیه، تعبیر «قُضِیَ الامرُ» و یك مورد، تعبیر «یُقضَی» بهكار رفته است كه در این چهار آیه نیز بهاحتمال قوی، فاعلْ خداوند بوده و قضا بهمعنای تمام كردن است (ر.ك: هود:44؛ ابراهیم:22؛ یوسف:41 و طه:114).
2. در اینجا، «قضی» در معنای پایان دادن به عمر (كشتن)، بهكار رفته است.
حال با توجه به معنای اصلی و لغوی قضا، این پرسش قابل طرح است كه قضای الهی در امور تكوینی یعنی چه و به چه اعتبار میگویند: «قضی الله»؛ یعنی خدا كار را تمام كرد؟
ظاهراً جای تردید نماند كه منظور این است كه اگر كاری بهتدریج، در مراحلی تحقق مییابد، تا آن كار به مرحله پایانی نرسیده است، تمام نیست؛ ولی وقتی به مرحله پایانی رسید، این مرحله قضاست و اگر در یك شیء، تدریج و زمان مطرح نشود، از آن جهت كه عقل مراحلی را درنظر میگیرد، میتواند آخرین مرحله را مرحله قضا فرض كند. پس آنچه را خدا انجام میدهد، از آن جهت كه به او انتساب دارد، مرحلهای نهایی دارد كه تمام میشود و طبعاً آن مرحله، پس از مرحله تقدیر خواهد بود.
آیات قرآن درخصوص قضای الهی، به عمومیت و اطلاق آیات تقدیر نیست؛ ولی میتوان از همین آیات استفاده كرد كه قضای الهی، مثل تقدیر فراگیر است و همه امور و حتی كارهای انسان را دربرمیگیرد. نمونهای از این آیات را مرور میكنیم.
آیات قضا را در یك تقسیم، میتوان در دو دسته جای داد:
الف) آیاتی كه از اطلاق یا عموم آنها، فراگیر بودن قضا استفاده میشود: مانند:
بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِذَا قَضَی أمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (بقره:117)؛ «[او] پدیدآورندة آسمانها و زمین [است] و چون به كاری اراده فرماید، تنها میگوید: [موجود] باش؛ پس [فوراً موجود] میشود».
قَالَتْ رَبِّ أنَّی یَكونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ كذَلِك اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَی أمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (آل عمران:47)؛ «[مریم] گفت: پروردگارا! چگونه مرا
فرزندی خواهد بود، باآنكه بشری به من دست نزده است؟ گفت: چنین است [كار] پروردگار؛ خدا هرچه بخواهد میآفریند؛ چون به كاری فرمان دهد، تنها به آن میگوید: باش؛ پس میشود».
مَا كانَ لِلَّهِ أن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَی أمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (مریم:35)؛ «خدا را نسزد كه فرزندی برگیرد؛ منزه است او؛ چون كاری را اراده كند، همینقدر به آن میگوید: موجود شو؛ پس بیدرنگ موجود میشود».
هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَی أمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكونُ (غافر:68)؛ «او همان كسی است كه زنده میكند و میمیراند و چون به كاری حكم كند، همینقدر به آن میگوید: باش؛ بیدرنگ موجود میشود».
مضمون پایانی این آیات (إِذَا قَضَی أمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كن فَیَكون) در آیهای دیگر، اینگونه آمده است:
إِنَّمَا أمْرُهُ إِذَا أرَادَ شَیْئًا أنْ یَقُولَ لَهُ كنْ فَیَكونُ (یس:82)؛ «چون به چیزی اراده فرماید، كارش این بس كه میگوید: باش؛ پس [بیدرنگ] موجود میشود».
ایندو مضمون، مشابه و قابل انطباق برهماند؛ از انطباق ایندو مضمون برهم میتوان به این نتیجه رسید كه هرچه را خداوند به امرِ تكوینیِ «كن» ایجاد میفرماید، هم مشمول قضای الهی و هم مشمول ارادة الهی است؛ پس قضا و اراده، مصداقاً یكیاند؛ منتها عقل به یك لحاظ، اراده و به یك لحاظ، قضا را انتزاع میكند؛ چنانكه مفاهیمی چون مشیت، قدر و مانند آن را نیز از حیثیات مختلف انتزاع میكند؛ وگرنه منشأ انتزاع آنها در خارج، یكی بیشتر نیست.
افزون بر این بیانات عام، مصادیق خاص متنوعی نیز در آیات قرآن مشمول قضای الهی قرار گرفتهاند كه نشان از عمومیت قضای الهی است. اكنون به بیان آن آیات میپردازیم.
ب) آیاتی كه امور خاصی را ذكر فرمودهاند كه مشمول قضای الهیاند، ازجمله:
1. درباره قبض روح انسان:
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِك الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أجَلٍ مُسَمًّی (زمر:42)؛ «خدا جانها را هنگام مرگشان میگیرد و آن را كه نمرده باشد، در خوابش [میگیرد]؛ پس آن [نفسی] را كه حكم مرگ بر او رفته است، نگه میدارد و آن دیگر را تا سرآمدی معلوم بازمیفرستد».
از این آیه استفاده میشود كه مرگ انسان، مشمول قضای الهی است؛ هركس مورد این قضای الهی واقع شده است كه درحال خواب، روحش برنگردد، دیگر برنمیگردد و آن كس كه مرگش مشمول قضای الهی نشده است، روحش برمیگردد.
2. دربارة كمكهایی كه خدا به مسلمانان كرده و به پیروزی ایشان انجامیده است:
وَإِذْ یُرِیكمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أعْیُنِكمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُكمْ فِی أعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أمْرًا كانَ مَفْعُولاً وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ (انفال:44)؛ «و آنگاه كه چون باهم برخورد كردید، آنان را در دیدگان شما اندك جلوه داد و شما را [نیز] در دیدگان آنان كم نمودار ساخت تا خداوند كاری را كه انجامشدنی بود، تحقق بخشد و كارها بهسوی خدا بازگردانده میشود».
3. درباره داستان حضرت مریم(علیها السلام) و تولد حضرت عیسی(علیه السلام):
قَالَ كذَلِك قَالَ رَبُّك هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیه لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكانَ أمْرًا مَّقْضِیًّا (مریم:21)؛ «گفت: [فرمان] چنین است؛ پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی ازجانب خویش قرار دهیم و [این] دستوری قطعی بود».
پس از استظهار اینكه قضا و اراده، مصداقاً یكیاند و با توجه به مقدمة دیگر بهدست آمده از آیات قرآن كه آنچه در عالم اتقاق میافتد، مشمول ارادة الهی است، نتیجه این
میشود كه پس، همه امور مشمول قضای الهیاند. این حقیقت در روایات نیز بیان شده است؛ ازجمله از امام رضا(علیه السلام) به چند سند نقل شده است كه فرمودند: لَا یَكونُ شَیْءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَأرَادَ وَقَدَّرَ وَقَضَی؛(1) «جز آنچه خداوند اراده كند و مورد قدر و قضای الهی قرار گیرد، چیزی محقق نمیشود».
اكنون كه دانستیم همه امور و ازجمله، كارهای اختیاری انسان، مشمول قضای الهیاند، این پرسش پیش میآید كه آیا قضای الهی بدین معنا، با اختیار انسان منافات ندارد. اگر قضا بهمعنای اتمام و یكسره كردن كار است و همة امور بهدست خداست، پس جایگاه انسان و اختیار او كجاست؟ شاید حل این مسئله، مهمترین نقطة عطف بحث قضا باشد.
گروهی از متكلمان معتزله برای حل این مسئله، قضا را بهمعنای یادشده انكار كردهاند و آن را بهمعنایی تأویل بردهاند كه با اختیار انسان منافاتی نداشته باشد؛ دربرابر، اشاعره با اصرار بر همان معنا، ملتزم به جبر شدهاند.
با توجه به مقدماتی كه در بحث تقدیر گفته شد، میتوانیم درباره قضای الهی نیز سازگاری آن با اختیار را اثبات كنیم. البته در قضا مسئله مشكلتر است؛ زیرا قَدَر بهمعنای تهیة مقدمات و علل ناقصه است، ولی قضا علت تامه و مرحله نهایی است؛ بنابراین، حل مسئله قضا نیازمند توضیح بیشتری است.
ممكن است كسی بگوید: فعل اختیاری فعلی است كه یكی از اجزایش اراده باشد، نه جزء آخر، و ممكن است خدا جزء آخر را پس از اراده اضافه كند و بههمیندلیل، قضا به خدا نسبت داده میشود؛ ولی گفتیم كه در كارهای اختیاری جزء اخیر، ارادة
1. ر.ك: محمدبنیعقوب كلینی، اصول كافی، ص218ـ219، (باب الجبر والقدر والامر بین الامرین).
انسان است و بین اراده و كار فاصلهای نیست؛ مگر در مواردی كه انسان خیال میكند مقدمات فراهم بوده است و اراده میكند، ولی كار انجام نمیگیرد؛ بنابراین، در اینجا اصولاً از همان ابتدا، مقدمات كامل نبوده است؛ مثل اینكه انسانی فلج باشد و نداند؛ ارادة برخاستن میكند، ولی نمیتواند؛ پس این وجه پذیرفتنی نیست و نمیتوان گفت كه اراده پیش از قضا مؤثر است و اگر هم مورد پذیرش باشد، در برخی از موارد پذیرفته خواهد شد و پاسخ این پرسش نخواهد بود.
منشأ شبهة یادشده این است كه گاهی تصور میشود، ضرورت فعل با حضور علت تامه، بهمعنای اضطرار دربرابر اختیار است. پاسخ این است كه این ضرورت و یكسره شدن كار، بدین معنا نیست كه بدون اختیارِ فاعلِ مختار باشد؛ بلكه بدین معناست كه آنچـه مقـدمات لازم برای تحـقق این فعـل اسـت ـ ازجمـله ارادة انسان ـ همـه یكجـا از خداست. بههرصورت، تنها یكی از اجزای علت تامه، ارادة انسان است كه البته آن را هم خدای متعال به انسان داده است. درواقع، پذیرش قضای الهی در كارهای اختیاری انسان، بهمعنای پذیرفتن توحید افعالی است كه منظور، قرار دادن فاعلیت و ارادة انسان در طول فاعلیت و ارادة الهی است. بدین معنا كه انسان در كارهایش استقلال ندارد؛ چنانكه در اصل وجودش نیز مستقل نیست و وابسته به خواست و ارادة الهی است.(1)
خلاصه اینكه قضا شامل همهچیز، حتی كارهای اختیاری انسان میشود؛ ولی ملازم با جبر نیست. جبر در جایی است كه ارادة الهی در عرض ارادة انسان باشد و خداوند جلوی اراده و اختیار انسان را بگیرد و چیزی را بدون میل و ارادهاش بر او تحمیل كند؛
1. برای تقریب رابطه ارادة انسان و ارادة تكوینی الهی به ذهن، این مثال از مرحوم علامه طباطبایی مناسب بهنظر میرسد: در ذهن خود انسان مختاری را فرض میكنیم كه بهاختیار خود، میخورد و میآشامد و...؛ هرچند این انسانِ فرضی بهاختیار خود كار میكند؛ اما وجودش، اختیارش و فعلش، همه قائم به ماست. البته در این مثال، ذهن هست و وجودِ ذهنی؛ اگر قدرت داشتیم كه عین این صورت ذهنی را با تمام ویژگیهایش بهارادة خود، در خارج ایجاد كنیم، تصویر روشنتری از طولی بودن ارادة انسان نسبت به ارادة الهی، برای ما فراهم میشد.
ولی فرض كردیم كه اراده جزء علت تامه است و كارها بهاختیار انسان صورت میگیرد؛ پس دیگر جبری نیست؛ هرچند انسان در اختیار خود مستقل نیست.
قرآن ازسویی اصرار میورزد كه افعال، احوال و سرنوشت ما به خدا نسبت داده شود و ازطرفدیگر، میخواهد انسانِ انتخابگر را از راه انتخاب و اراده پرورش دهد و استعدادهایش را به فعلیت برساند.(1) پرسش این است كه راز اینهمه تأكید بر اینكه كار انسان بهاذن، مشیت، اراده و قضا و قدر الهی تحقق مییابد، چیست؟ چنانكه خداوند صریحاً میفرماید: وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (تكویر:29)؛ «و تا خدا، پروردگار جهانیان، نخواهد [شما نیز] نخواهید خواست».
سرّ مطلب این است كه قرآن میخواهد انسان را خداشناس بار آورد و او را به كمال برساند. كمال انسان این است كه نیاز خود را به خدا درك كند. نهایت سیر انسان، قرب الهی است و قرب الهی، ملازم با آن مقامی است كه انسان نقص وجودی خود را به تمام معنا با علم حضوری بیابد؛ همانكه عارفان به مقام فنا تعبیر میكنند. اگر انسان این حقیقت را با علم حضوری بیابد، به همان اندازه كه این علم شدت داشته باشد، به مراحل عالی توحید نزدیكتر میشود. عظمت پیامبران و اولیای الهی در همین بوده است كه این حقایق را درك میكردند و حتی اگر اندكی غفلت برای یكی از آنها پیش میآمد، در همین زمینه بوده و درمان آن نیز بازگشت و توجه به خداوند بوده است. نمونة آن در قرآن، بازگشت حضرت یونس(علیه السلام) است:
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أن لَّا إِلَهَ إِلَّا أنتَ سُبْحَانَك إِنِّی كنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكذَلِك نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ (انبیاء:87ـ88)؛ «و ذوالنون (حضرت یونس(علیه السلام)) را [یاد كن] آنگاه كه خشمناك برفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتی
1. اساساً یكی از اهداف مهم آفرینش انسان، به فعلیت رساندن استعدادهای نهفتة آدمی از راه انتخابهای درست اوست.
نداریم؛ تا در [دل] تاریكیها ندا در داد كه معبودی جز تو نیست؛ منزهی تو؛ بهراستی كه من از ستمكاران بودم. پس [دعای] او را برآورده كردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات میدهیم».
مؤمنان عادی هم اگر بخواهند به مراحل كمال برسند، باید نقص وجودی خود را بفهمند و به آن اعتراف كنند و در سیر تكاملی خود، این حقیقت را بیابند كه از خود هیچ ندارند و با خدا همهچیز دارند؛ ازاینرو، قرآن اصرار دارد كه تمام كارهایی را كه انجام میشود، نخست به اذن الهی نسبت دهد؛ پس اگر خدا اذن ندهد، كسی نمیتواند كاری را آغاز كند و بهپیش ببرد؛ بیان حقیقت امر به این شیوه، به ذهن نزدیكتر است و زودتر پذیرفته میشود. پس از اینكه ذهن آماده شد، میفرماید كه هر كاری تحت مشیت او نیز قرار دارد و اگر انجام آن را نخواهد، میتواند جلوی آن را بگیرد. سپس كمكم اراده و تقدیر را مطرح میكند و سرانجام، یكسره كردن همه امورا به قضای الهی منوط میسازد.
همه این امور برای توجه دادن به این حقیقت است كه انسان نقص وجودی دارد و همه امور، استقلالاً فقط در اختیار خداوند است. البته توجه به قضا و قدر بهطور ویژه، فواید دیگری نیز دارد؛ ازجملهآنكه ازیكسو جلوی ناامیدی و ورشكستگی روانی را میگیرد و ازسویدیگر، جلوی غرور و سرمستی را: مَا أصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأرْضِ وَلَا فِی أنفُسِكمْ إِلَّا فِی كتَابٍ مِّن قَبْلِ أن نَّبْرأهَا إِنَّ ذَلِك عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ * لِكیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَكمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ كلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (حدید:22ـ23)؛ «هیچ مصیبتی، نه در زمین و نه در نفسهای شما [به شما] نرسد؛ مگر، پیش از آنكه آن را پدید آوریم، در كتابی است؛ این [كار] بر خدا آسان است؛ تا بر آنچه از دست شما رفته است، اندوهگین نشوید و به[سبب] آنچه به شما داده است، سرمستی نكنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد».
اما درنهایت، همه اینها برای توجه دادن به این حقیقت است كه هیچكس استقلالاً از خود هیچ ندارد و هرچه هست، از او و در اختیار اوست.
1. قدر بهمعنای اندازه، و تقدیر بهمعنای اندازهگیری یا ایجاد چیزی با اندازه معین است. متناسب با ایندو معنا، برای افعال الهی میتوان دو نوع تقدیر لحاظ كرد: تقدیر علمی كه منظور از آن، آگاهی خداوند به زمان، مكان و سایر ویژگیهای تحقق اشیاست و تقدیر عینی كه مراد از آن، ایجاد اشیا با حدود و قیود زمانی و مكانی مشخص است.
2. از بررسی آیات چنین استفاده میشود كه تقدیر الهی افزون بر امور اختیاری، امور غیراختیاری را نیز دربرمیگیرد و نهایتاً همهچیز مشمول تقدیر الهی است.
3. آگاهی خداوند از كارهای انسانها پیش از وقوع، منافاتی با اختیار انسان ندارد؛ زیرا كارهای انسانها با تمام قیود و ویژگیها، ازجمله صدور آنها ازروی اختیار، در علم الهی ثبت است.
4. تقدیر عینی الهیِ كارهای انسانها، به سلب اختیار ایشان نمیانجامد؛ زیرا خداوند تمام اسباب و مقدمات را فراهم میكند؛ ازجمله اراده و اختیاری به انسان میبخشد كه با آن میتواند میان چند گزینه، یكی را انتخاب كند.
5. تقدیر عینی تغییرپذیر است؛ زیرا بازگشت آن، به ایجاد علل ناقصه است و ممكن است مانعی جلوی تأثیر عوامل را بگیرد. تقدیر علمی نیز تغییرپذیر است؛ زیرا به مرتبهای از علم الهی بازمیگردد كه در آن، تنها پارهای از مقتضیات ظاهری تحقق اشیا (علل ناقصه) ثبت شده است.
6. بدا در لغت، بهمعنای ظاهر شدن و در اصطلاح، بدین معناست كه خدای متعال برخی از امور را برخلاف آنچه اسباب و علل ظاهری مقتضی آن بوده ـ و بنابه مصالحـی، بهزبان اولیایش از وقـوع آن خـبر داده اسـتـ ظـاهر كند. بدا مـربوط به مراتب پایینی از علم الهی است كه در آن، تنها برخی از مقتضیات ظاهری تحقق
حوادث، پیش از وقوع آنها ثبت است؛ ازاینرو، براثر برخی از عوامل یا موانعی كه در مراتب بالاتر علم الهی ثبت است، تغییرپذیر است.
7. اجل در قرآن دو كاربرد دارد: تمام مدت؛ مانند آیه شریفة: ... أیَّمَا الْأجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَی... (قصص:28) و انتهای مدت، در آیات شریفهای كه در آنها تعبیر «الی اجل» آمده است؛ مانند: وَنُقِرُّ فِی الْأرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أجَلٍ مُّسَمًّی (حج:5).
8. از بررسی آیات استفاده میشود كه اجل گاهی از مصادیق قدر الهی است و همه آنچه درباره قدر جاری است ـ ازجمله تغییرپذیر بـودن ـ درباره آن نیز جـاری است. به این اجل، «اجل معلق» میگویند. گاهی نیز اجل از مصادیق قضای الهی است و بههیچوجه تغییرپذیر نیست كه از آن، به «اجل مسما» یا «اجلالله» یاد میشود.
9. قضا در قـرآن، در معـانی یكسره كردن، به انجام رساندن و قضاوت كـردن ـ كه آن هم نوعی یكسره كردن اعتباری استـ بهكار رفته است. منظور از قضای الهی این است كه در امور تكوینی، اگر كاری تدریجی باشد، مرحله نهایی آن، قضاست و اگر تدریج و زمان نداشته باشد، باز عقل مراحلی را از آن انتزاع میكند كه مرحله پایانی آن، قضاست.
10. از آیات قرآن میتوان چنین استظهار كرد كه قضای الهی، مانند تقدیر، همه حوادث ـ ازجمله كارهای اختیاری انسان را دربرمیگیرد.
11. شمول قضای الهی بر تمام امور، ازجمله كارهای انسان، با اختیار انسان منافاتی ندارد؛ زیرا یكی از اجزای علت تامه، اراده و اختیار انسان است.
12. قرآن بر این حقیقت اصرار میورزد كه سرنوشت انسان بهدست خداست و هیچ كاری در عالم بدون علم، اذن، مشیت، اراده و قضا و قدر الهی تحقق نمیپذیرد. راز تأكید بر توحید افعالی در این است كه قرآن میخواهد انسان را خداشناس بار آورد و این حقیقت را بهخوبی درك كند كه از خود هیچ ندارد و هرچه دارد، از خدا دارد؛ حتی ارادة او نیز بخششی الهی است كه در طول ارادة خداوند قرار دارد.
1. معنای لغوی و اصطلاحی قدر و قضا را بیان كنید.
2. منظور از تقدیر علمی و عینی چیست؟
3. چگونه تقدیر علمی و عینی همه اشیا، با اختیار انسان سازگار است؟
4. منظور از بدا چیست و چگونه قابل تبیین است؟
5. رابطه اجل با تقدیر الهی را بیان كنید.
6. تفاوت اجل معلق و مسما و رابطه آندو را با قضا و قدر بیان كنید.
7. چگونه میتوان از آیات قرآن، فراگیری قضای الهی را استظهار كرد؟
8. راز اصرار قرآن بر منوط بودن تمامی كارها بر اذن، مشیت، اراده، قدر و قضای الهی چیست؟
بهنظر شما، آیا میتوان براساس داسـتان مـوسی(علیه السلام) و خـضر(علیه السلام) در قـرآن (كهف:60ـ82)، تبیینی برای برخی از ابعاد مسئله قضا و قدر ارائه كرد؟ با یكدیگر و سرانجام با استاد دراینزمینه بحث كنید.
1. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص97ـ 110 (بحث روایی و فلسفی درباره جبر و تفویض).
2. سبحـانی، جعفـر، الالهـیات، ج2، الفصـل الـرابع والخـامـس، ص155ـ 251 (القضـاء و القدر والبدأ).
3. ــــــــــــــــ، مفاهیم القرآن، ج10، ص55ـ 65 (العدل الالهی، القضاء والقدر).
1. قرآن كریم.
2. نهج البلاغه، ضبط وتنظیم فهارس علمی: صبحی الصالح، منشورات دار الهجرة، قم، [بیتا].
3. الصحیفة السجادیة الجامعة، چ4، تحقیق مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام)، برعآیه و اشراف السید محمد الموحد الابطحی الاصفهانی، مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام)، قم، 1418ق.
4. آشوری، حسین، توحید، انتشارات سلمان، تهران، [بیتا].
5. الآلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، قرأه وصححه محمد حسین العرب، دار الفكر، بیروت، 1417ق.
6. الآملی، سیدحیدر، جامع الاسرار ومنبع الانوار، با تصحیحات و دو مقدمة هانری كوربن و عثمان اسماعیل یحیی، شركت انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایرانشناسی فرانسه، [بیجا]، 1368ش.
7. ابنابیفراس، ورام، مجموعه ورام، انتشارات مكتبة فقه، قم، (عكسبرداری از نسخه بیروت، دار صعب و دار التعارف)، 1376ق.
8. ابنالانباری، ابوالبركات، البیان فی غریب القرآن، تحقیق طه عبدالحمید طه، انتشارات الهجرة، قم، 1403ق.
9. ابنبابویه القمی، ابوجعفر محمدبنعلیبنحسین (الشیخ الصدوق)، الامالی، مؤسسه البعثة، قم، 1417 ق.
10. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، التوحید، صححه وعلق علیه: السید هاشم الحسینی الطهرانی، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، قم، 1387ش.
11. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الخصال، صححه وعلق علیه: علیاكبر الغفاری، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، [بیجا]، [بیتا].
12. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، علل الشرایع، مطبعة الحیدریة، نجف، 1386ق.
13. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، صححه وقدم له وعلق علیه: الشیخ حسین الاعلمی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1404 ق.
14. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، كشف الغمة فی معرفة الائمه، مكتبة بنیهاشم، تبریز، 1381ق.
15. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، كمال الدین وتمام النعمة، چ2، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1395ق.
16. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، معانی الاخبار، تحقیق علیاكبر غفاری، انتشارات اسلامی، [بیجا]، 1361ش.
17. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، انتشارات جامعة مدرسین، قم، 1413ق.
18. ابنتیمیة، احمدبنعبدالحلیم، رسائل وفتاوی شیخ الاسلام فی التفسیر والحدیث والاصول والعقائد والآداب والاحكام، تصحیح محمد رشیدرضا، مكتبة وهبة، [بیجا]، 1412ق.
19. ـــــــــــــــــــــــــ ، قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة، حققه وخرج احادیثه: عبدالقادر الارناؤوط، رئاسة ادارة البحوث العلمیة والافتاء، [بیجا]، 1420ق.
20. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، دار صادر، بیروت، [بیتا].
21. ابنسینا، ابوعلی حسینبنعبدالله، الاشارات والتنبیهات، الجزء الاول فی علم المنطق مع الشرح نصیرالدین محمدبنمحمدبنالحسن الطوسی، چ2، دفتر نشر كتاب، تهران، 1403ق.
22. ـــــــــــــــــــــــــــــ ، المبدأ والمعاد، بهكوشش عبدالله نورانی، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مكگیل شعبة تهران، دانشگاه تهران، تهران، 1363ش.
23. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، مطبعة الحیدریة، نجف، 1376ق.
24. ابنطاووس، رضیالدین علی، اقبال الاعمال، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1367ش.
25. ابنفارس (ابوالحسین احمدبنفارسبنزكریا)، معجم مقاییس اللغة، تحقیق وضبط: عبدالسلام محمد هارون، دار الاسلامیة، لبنان، 1410ق.
26. ابنماجة القزوینی، محمدبنیزید، سنن ابنماجة، دار الفكر، بیروت، [بیتا].
27. ابنمنظور الافریقی المصری، ابوالفضل جمالالدین محمدبنمكرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت، [بیتا].
28. ابنهشام، مغنی اللبیب عن كتب الاعاریب، منشورات مكتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، قم، 1414ق.
29. اتكینسون، ریتا. ال و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روانشناسی، ترجمه محمدنقی براهنی، رشد، تهران، 1375ش.
30. الاحسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، تحقیق السید المرعشی والشیخ مجتبی العراقی، مطبعة سیدالشهداء، قم، 1405ق.
31. الاربلی، علیبنعیسیبنابیالفتح، كشف الغمة فی معرفة الائمه(علیهم السلام)، تصحیح وتعلیق: السید هاشم الرسولی المحلاتی، مكتبة بنیهاشم، تبریز، 1381ق.
32. الازهری، ابومنصور محمدبناحمد، تهذیب اللغة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1421ق.
33. الاشعری، شیخابوالحسن علیبناسماعیل، الابانة عن اصول الدیانة، تقدیم وتحقیق وتعلیق: حسین محمود، دار الانصار، مصر، 1397ق.
34. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، اللُمَع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع، المكتبة الازهریة للتراث، [بیجا]، [بیتا].
35. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، تصحیح هلموت رُیتر، چ3، دار النشر فرانزشتاینر بفیسبادن، [بیجا]، 1400ق.
36. الامام الصادق(علیه السلام)، مصباح الشریعة ومصباح الحقیقة، مؤسسه الاعلمی، بیروت، 1400ق.
37. الایجی، عضدالدین عبدالرحمنبناحمد، المواقف فی علم الكلام، عالم الكتب، بیروت، [بیتا].
38. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المواقف وشرحها، الشریف الرضی، [بیجا]، 1907م.
39. البحرانی، السید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1419ق.
40. البحرانی، میثمبنعلیبنمیثم، شرح نهج البلاغة، ج1، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، مؤسسه نصر، [بیجا]، 1360ش.
41. البخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، دار الفكر، بیروت، 1401ق.
42. البرقی، احمدبنمحمدبنخالد، المحاسن، دار الكتب الاسلامیة، قم، 1371ش.
43. البستانی، بطروس، دائرة المعارف وهو قاموس عام لكل فن ومطلب، دار المعرفة، بیروت، [بیتا].
44. بطروس، عبدالملك ونخبة من الاساتذة، قاموس الكتاب المقدس، [بینا]، قاهره، 1995م.
45. البلاغی، شیخمحمدجواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، مؤسسه البعثة، قم، 1420ق.
46. بلخی رومی (مولوی)، جلالالدین محمدبنمحمدبنحسن، مثنوی معنوی، بهكوشش و اهتمام رینولد الین نیكلسـون، ازروی چاپ 1925ـ1933 میلادی ـ لیدن (هلند)، چ5، انتشارات بهزاد، [بیجا]، 1373ش.
47. البیضاوی، ابوسعید عبداللهبنعمر، التفسیر البیضاوی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، [بیجا]، 1410ق.
48. البیهقی، احمدبنالحسینبنعلی، السنن الكبری، دار الفكر، بیروت، [بیتا].
49. الترمذی، محمدبنعیسی، سنن الترمذی، دار الفكر، بیروت، 1403ق.
50. التفتازانی، سعدالدین مسعودبنعمربنعبدالله، شرح العقائد النسفیة معه العقائد النسفیة، الّفه ابوحفص عمربنمحمد نجمالدین النسفی، المكتبة الازهریة للتراث، [بیجا]، 1421ق.
51. الجَبَعی العاملی، محمدبنالشیخ (الشیخ البهائی)، الاربعون حدیثاً، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، 1415ق.
52. الجرجانی، علیبنمحمد، التعریفات، عالم الكتب، بیروت، 1407ق.
53. ـــــــــــــــــــــ ، شرح المواقف للقاضی عضدالدین عبدالرحمنبناحمد الایجی، منشورات الشریف الرضی، قم، [بیتا].
54. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج2 (توحید در قرآن)، مركز نشر اسراء، [بیجا]، 1383ش.
55. ـــــــــــــــــــ ، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج12 (مبادی و كلیات فطرت در قرآن)، [بینا]، [بیجا]، [بیتا].
56. ـــــــــــــــــــ ، شرح حكمت متعالیه اسفار اربعه، الزهراء، تهران، 1368ش.
57. الجوهری، اسماعیلبنحمّاد، الصحاح (تاج اللغة وصحاح العربیة)، چ4، دار العلم للملایین، بیروت، 1407ق.
58. حافظ شیرازی، شمسالدین محمد، دیوان خواجه حافظ شیرازی، بهكوشش سیدابوالقاسم انجوی شیرازی، چ3، انتشارات جاویدان، [بیجا]، 1358ش.
59. الحاكم النیسابوری، محمدبنمحمد، مستدرك الحاكم، التحقیق: یوسف المرعشلی، دار المعرفة، بیروت، 1406ق.
60. حسن، عباس، النحو الوافی، چ2، مطبعة احمدی، تهران، 1409ق (افست از نسخه دار المعارف بمصر، 1996م.)
61. حسینزاده، محمد، درآمدی بر معرفتشناسی و مبانی معرفت دینی (سلسله دروس اندیشههای بنیادین اسلامی)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1377ش.
62. ــــــــــــــــ ، مبانی اندیشة اسلامی 1 (درآمدی بر معرفتشناسی و مبانی معرفت دینی)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1383ش.
63. حر عاملی، محمدبنحسن، وسائل الشیعة، ج8، مؤسسه آل البیت، قم، 1409ق.
64. الحلی، ابومنصور حسنبنعلیبنمطهر، كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، صحّحه وقدّم له وعلّق علیه الاستاذ حسن حسنزاده الآملی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، [بیتا].
65. دانشنامة جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج3، بنیاد دایرةالمعارف اسلام، تهران، 1376ش.
66. دكارت، رنه، اصول فلسفه، ترجمه منوچهر صانعی درهبیدی، آگاه، تهران، 1364ش.
67. دهخدا، علیاكبر، لغتنامة دهخدا، زیر نظر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، 1373ش.
68. الدیلمی، حسنبنالحسن، ارشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، قم، 1412ق.
69. ــــــــــــــــــــــ ، اعلام الدین، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1408ق.
70. رادمنش، عزتالله، حركت در نظام طبقاتی فلسفة ماتریالیستی نظام توحیدی، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1358ش.
71. الرازی، فخرالدین محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الكبیر)، دار الفكر، بیروت، 1423ق.
72. الراغب الاصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، دار القلم، دمشق، 1416ق.
73. الراوندی، قطبالدین سعیدبنهبةالله، الخرائج والجرائح، مؤسسه الامام المهدی(علیه السلام)، قم، 1409ق.
74. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، 1409ق.
75. ربانی گلپایگانی، علی، فطرت و دین، كانون اندیشة جوان، [بیجا]، [بیتا].
76. رشیدرضا، محمد، المنار فی تفسیر القرآن، چ2، دار المعرفة، بیروت، [بیتا].
77. الزمخشری، محمودبنعمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چ3، دار الكتاب العربی، بیروت، 1407ق.
78. سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الكتاب والسنة والعقل، بهقلم الشیخ حسن محمد مكی العاملی، چ6، مؤسسه الامام الصادق(علیه السلام)، [بیجا]، 1426ق.
79. ــــــــــــــ ، حسن و قبح عقلی، نگارش علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، [بیجا]، 1368ش.
80. ــــــــــــــ ، فی ظل اصول الاسلام: دراسة شاملة لمسألة التوحید والشرك والبدعة و قضیة الاستشفاع والتوسل والزیارة وغیرها فی ضوء الاصول المستفادة من الكتاب والسنة، مؤسسة الامام الصادق(علیه السلام)، قم، 1414ق.
81. ــــــــــــــ ، منشور جاوید، ج2، چ3، مؤسسه الامام الصادق(علیه السلام)، قم، 1373ش.
82. ــــــــــــــ ، منشور جاوید، ج8، دار القرآن الكریم، قم، 1369ش.
83. السبزواری، هادیبنمهدی، شرح منظومه، علق علیه آیةالله حسنزاده الآملی، ج1 (قسم المنطق)، چ4، نشر ناب، قم، 1380ش.
84. سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، طهوری، تهران، 1370ش.
85. السجستانی، سلیمانبنالاشعث، سنن ابیداود، دار الفكر، بیروت، 1410ق.
86. السیوری الحلی، مقدادبنعبدالله، اللّوامع الالهیة فی المباحث الكلامیة، حققه وعلق علیه: السید محمدعلی القاضی الطباطبائی، مطبعة شفق، تبریز، 1397ق.
87. السیوطی، جلالالدین عبدالرحمن، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، منشورات رضی ـ بیدار و عزیزی، [بیجا]، [بیتا].
88. ــــــــــــــــــــــــــــــ ، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، مكتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، قم، 1404ق.
89. ــــــــــــــــــــــــــــــ ، المزهر فی علم اللغة وانواعها، الضبط والتصحیح: فؤاد علی منصور، دار الكتب العلمیة، بیروت، 1418ق.
90. الشامی العاملی، زینالدین علیبناحمد (الشهید الثانی)، منیة المرید فی ادب المفید والمستفید، التحقیق: رضا المختاری، مكتب الاعلام الاسلامی، [بیجا]، 1409ق.
91. الشرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة والشوارد، دار الاسوة، تهران، 1374ش.
92. الشریف الرضی، المجازات النبویة، التحقیق: طه محمد الزینی، مكتبة بصیرتی، قم، [بیتا].
93. الشعیری، تاجالدین محمدبنمحمدبنحیدر، جامع الاخبار، انتشارات رضی، قم، 1363ش.
94. الشهرستانی، محمدبنعبدالكریم، الملل و النحل، چ3، بیروت، دار المعرفة للطباعة والنشر، 1395ق.
95. الشیرازی، صدرالدین محمدبنابراهیم (صدرالمتألهین)، الحكمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الاربعة، چ3، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1981م.
96. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، المبدأ والمعاد، انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا، تهران، 1381ش.
97. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر القرآن الكریم، تصحیح محمد خواجوی، مطبعة سیدالشهداء، قم، 1403ق.
98. الصفار، محمدبنالحسنبنفروخ، بصائر الدرجات، چ2، انتشارات كتابخانه آیةالله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
99. صلیبا، جمیل، المعجم الفلسفی، الشركة العالمیة للكتاب، بیروت، 1414ق.
100. طباطبایی، سیدمحمدحسین، الرسائل التوحیدیة، چاپ حكمت با همكاری نمایشگاه و نشر كتاب، قم، 1365ش.
101. ـــــــــــــــــــــــ ، المیزان فی تفسیر القرآن، چ5، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403ق.
102. ــــــــــــــــــــــــ ، نهآیه الحكمة، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، [بیتا].
103. الطبرانی، سلیمانبناحمد، المعجم الاوسط، تحقیق ابراهیم الحسینی، دار الحرمین، [بیجا]، [بیتا].
104. الطبرسی، ابوعلی الفضلبنالحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1390ق.
105. ـــــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، چ3، دانشگاه تهران، تهران، 1377ش.
106. ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح وتحقیق وتعلیق: السید هاشم الرسولی المحلاتی والسید فضل الله الیزدی الطباطبائی، چ2، دار المعرفة، بیروت، 1408ق.
107. ــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مشكوة الانوار فی غرر الاخبار، چ2، المكتبة الحیدریة، نجف، 1385ق.
108. الطبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، چ3، دار الكتب العلمیة، بیروت، 1420ق.
109. الطوسی، ابوجعفر محمدبنالحسنبنعلی، الامالی، دار الثقافة، قم، 1414ق.
110. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، التبیان فی تفسیر القرآن، مكتب الاعلام الاسلامی، 1409ق.
111. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الغیبة، مؤسسه معارف اسلامی، قم، 1411ق.
112. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، مصباح المتهجد، مؤسسه فقه الشیعة، بیروت، 1411ق.
113. العاملی الكفعمی، ابراهیمبنعلی، البلد الامین، چاپ سنگی، [بیجا]، [بیتا].
114. ــــــــــــــــــــــــــــــ، المصباح فی الادعیة والصلوات والزیارات والاحراز والعوذات، چ2، انتشارات رضی (زاهدی)، [بیجا]، 1405ق.
115. العاملی النبطی، شمسالدین محمدبنمكیبنمحمد (الشهید الاول)، الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة، تصحیح و ترجمه عبدالهادی مسعودی، انتشارات زائر، قم، 1379ش.
116. العروسی الحویزی، الشیخ عبد علیبنجمعة، تفسیر نور الثقلین، تحقیق السید علی عاشور، چ2، مؤسسه التاریخ العربی، 1422ق.
1117. العسقلانی، ابنحجر، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، چ2، دار المعرفة للطباعة والنشر، بیروت، [بیتا].
118. العسكری، سیدمرتضی، عقائد الاسلام من القرآن الكریم، ج1، چ4، التوحید للنشر، بیروت، 1420ق.
119. العُكبری، ابوالبقاء عبداللهبنالحسین، التبیان فی اعراب القرآن، تحقیق علی محمد البجاوی، چ2، دار الجیل، بیروت، 1407ق.
120. العیاشی، محمدبنمسعود السلمی السمرقندی، تفسیر العیاشی، تحقیق السید هاشم الرسولی المحلاتی، المكتبة العلمیة الاسلامیة، تهران، [بیتا].
121. الغزالی، ابوحامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، دار و مكتبة الهلال، بیروت، 1993م.
122. الفرّاء، ابوزكریا یحییبنزیاد، معانی القرآن، تحقیق و مراجعة محمدعلی النجار، دار السرور، بیروت، [بیتا].
123. الفراهیدی، خلیلبناحمد، ترتیب كتاب العین، تحقیق مهدی المخزومی و ابراهیم السامرائی، انتشارات اسوه، [بیجا]، 1414ق.
124. الفیروزآبادی، محمدبنیعقوب، القاموس المحیط، چ2، مؤسسه الرسالة، بیروت، 1407ق.
125. الفیومی، احمدبنمحمدبنعلی، المصباح المنیر، مؤسسه دار الهجرة، قم، 1414ق.
126. القاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تحقیق و تعلیق محسن بیدارفر، انتشارات بیدار، قم، 1413ق.
127. القمی، ابوالحسن علیبنابراهیم، تفسیر القمی، چ3، مؤسسه دار الكتاب، قم، 1404 ق.
128. القمی، شیخعباس، مفاتیح الجنان، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، [بیجا]، 1368ش.
129. القوشچی، علاءالدین علیبنمحمد، شرح تجرید الاعتقاد، منشورات رضی، بیدار و عزیزی، قم، 1285ق.
130. كاپلستون، فردریك، تاریخ فلسفه، ج4 (از دكارت تا لایبنیتس)، ترجمه غلامرضا اعوانی، انتشارات سروش و شركت انتشارات علمی فرهنگی، تهران، 1380ش.
131. الكلینی، محمدبنیعقوب، الكافی، قدم له وعلق علیه: علیاكبر الغفاری، چ4، دار الكتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
132. الكوفی، ابوالقاسم فراتبنابراهیمبنفرات، تفسیر الفرات الكوفی، تحقیق محمد الكاظم، مؤسسه الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، تهران، 1410ق.
133. اللاهیجی، عبدالرزاق، سرمآیه ایمان، گردآوری صادق لاریجانی، الزهراء، [بیجا]، 1364ش.
134. مازندرانی، مولیمحمدصالح، شرح اصول كافی، [بیجا]، [بیتا].
135. مجاهدبنجبر، تفسیر مجاهد، تحقیق عبدالرحمنبنالطاهربنمحمد السورتی، مجمع البحوث الاسلامیة، اسلامآباد، [بیتا].
136. المجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، چ2، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403ق.
137. مركز تحقیقات كامپیوتری علوم اسلامی، نرمافزار جامع الاحادیث (نور 5/2)، قم، [بیتا].
138. مركز معجم فقهی حوزه علمیه قم، نرمافزار معجم فقهی آیةالله گلپایگانی، نسخه سوم، قم، 1379ش.
139. المشهدی، ابوعبدالله محمدبنجعفر، المزار الكبیر، التحقیق جواد القیومی الاصفهانی، مؤسسه النشر الاسلامی، 1419ق.
140. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، چ4، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، [بیجا]، 1370ش.
141. ــــــــــــــــــــــ ، بهسوی خودسازی، نگارش كریم سبحانی، چ2، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1381ش.
142. ــــــــــــــــــــــ ، تعدد قرائتها، تحقیق و نگارش غلامعلی عزیزیكیا، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1382ش.
143. ــــــــــــــــــــــ ، تعلیقة علی نهآیه الحكمة، مؤسسه فی طریق الحق، قم، 1405ق.
144. ــــــــــــــــــــــ ، توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام، انتشارات شفق، [بیجا]، 1375ش.
145. ـــــــــــــــــــــ ، چكیدة چند بحث فلسفی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1358ش.
146. ــــــــــــــــــــــ ، خداشناسی (سلسله دروس معارف قرآن در سال 1354)، جزوة درسی، چاپنشده.
147. ــــــــــــــــــــــ ، دروس فلسفة اخلاق، انتشارات اطلاعات، تهران، 1377ش.
148. ــــــــــــــــــــــ ، فلسفة اخلاق، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، شركت چاپ و نشر بینالملل، تهران، 1381ش.
149. ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 1ـ3 (خداشناسی، كیهانشناسی، انسانشناسی)، چ2، انتشارات در راه حق، قم، 1368ش.
150. ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 4ـ5 (راه و راهنماشناسی)، چ2، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1379ش.
151. ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 7 (اخلاق در قرآن)، ج 1ـ3، تحقیق و نگارش محمدحسین اسكندری، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1380ش.
152. ــــــــــــــــــــــ ، معارف قرآن 9 (حقوق و سیاست در قرآن)، نگارش شهید محمد شهرابی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1377ش.
153. ــــــــــــــــــــــ ، نقد و بررسی مكاتب اخلاقی، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله)، قم، 1384ش.
154. مطهری، مرتضی، عدل الهی، انتشارات اسلامی (وابسته به جامعة مدرسین حوزه علمیه قم)، [بیجا]، 1361ش.
155. ــــــــــــــ ، فطرت، چ7، انتشارات صدرا، 1374ش.
156. ــــــــــــــ ، مجموعهآثار، چ9، انتشارات صدرا، [بیجا]، 1378ش.
157. المظفر، محمدرضا، المنطق، دار التعارف، بیروت، 1499ق.
158. المعتزلی، القاضی عبدالجباربناحمد، شرح الاصول الخمسة، چ2، مكتبة الوهبة، قاهره، 1408ق.
159. معین، محمد، فرهنگ فارسی (متوسط)، چ8، امیركبیر، [بیجا]، 1371ش.
160. الموسوی الخمینی، روحالله، صحیفة امام، تدوین و تنظیم مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی(رحمه الله)، تهران، 1378ش.
161. ـــــــــــــــــــــــــ ، صحیفة نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی(رحمه الله)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، 1361ش.
162. النسائی، احمدبنشعیب، سنن النسائی، دار الفكر، بیروت، 1348ق.
163. هاكس، جیمز، قاموس كتاب مقدس، انتشارات اساطیر، تهران، 1377ش.
164. هندی، سراحمدخان، تفسیر القرآن وهو الهدی والفرقان، ترجمه سیدمحمدتقی فخر داعی گیلانی، كتابخانه و چاپخانه علمی، تهران، [بیتا].
165. الهیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، دار الكتب العلمیة، [بیجا]، 1408ق.
166. Edwards, Paul, The Encyclopedia of philosophy, 1923.
167.Oxford advanced learner's dictionary of current English, OXFORD UNIVERSITY PRESS, Copyright 1974, 25th impression, 1987.
168.The Merriam - Webster Dictionary, Merriam-Webster, Inc, 1998.
فاتحه
إِیّاک نَعْبُدُ وَإِیّاک نَسْتَعِینُ (5)............................................................................ 174, 217
بقره
إِنَّ اللَّه عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (20).................................................................................. 367
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً (29)................................................... 388, 444
أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِک الدِّمَاء (30)........................................................... 400
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِین (34) 218
وَلَکمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (36)......................................... 444, 518, 526
فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ (102) 491
بَدِیعُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَإِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کنْ فَیَکون (117) 148, 532, 534
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّک أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیم (127) 280
إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ (143)..................................................................... 57, 256
قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِک فِی السَّمَاء (144)..................................................................... 502
یُعِلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (151).............................................................................. 28
وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (155) 389
وَإِلَهُکمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیم (163)............ 58, 165, 184, 255, 256
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْک الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لقَوْمٍ یَعْقِلُونََ (164) 80, 256, 308
أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً (165)................................................................................... 280, 377
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِّلنَّاسِ (185)........................................ 35, 343
یَسْأَلُونَک عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ (189)........................................... 401
فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِککمْ فَاذْکرُوا اللّهَ کذِکرِکمْ آباءَکمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکراً فَمِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَما لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاق (200) 533
کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیم (213) 343, 481
یَسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَکبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا (219) 430
وَاللّهُ یَدْعُو إِلَی الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ (221)........................................................ 495, 501
وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (231)........................................................................ 134
وَلكِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُرِید (253)..................................................................................... 360
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ (255)............................................................. 220, 492
رَبِّ أَرِنِی کیْفَ تُحْیِـی الْمَوْتَی (260)....................................................... 303, 311, 312
لِلَّهِ ما فِی السَّمَاواتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکم بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاء وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاء وَاللّهُ عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (284)...................................................................................................................... 363
لاَ یُکلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا (286)............................................................................. 377
آل عمران
فَأمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ (7).................................................... 472
إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَم (19)...................................................................................... 99
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ الْمُلْک مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِک الْخَیْرُ إِنَّک عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (26) 362
یَوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا (30) 409
کذَلِک اللّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَآءُ (40)...................................................................................... 360
قَالَتْ رَبِّ أَنَّی یَکونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کذَلِک اللّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کن فَیَکونُ (47) 532, 534, 535
أَنِّی قَدْ جِئْتُکم بِآیه مِّن رَّبِّکمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکم مِّنَ الطِّینِ کهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِئُ الأکمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیِـی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ (49)........................................................................................................................ 205
قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (73)........................................ 362
یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (74)................................................ 362
وَمَن کفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ (97)..................................................................... 432
وَلِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَما فِی الأَرْضِ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (109)............................ 433
إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (119)............................................................................... 456
وَلَقَدْ نَصَرَکمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ (123)....................................................................... 228
وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ (126).......................................................... 309
وَمَا کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله (145)...................................................... 491, 494
وَاللهُ یُحِبُّ الصّّابِرین (146)............................................................................................ 36
مِنکم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنکم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ (152)......................................... 357, 454
إِنَّ الامْرَ کلَّهُ لِلَّهِ (154)................................................................................................. 277
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (169)......... 226
فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (170) 226
یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ (171)..................... 226
إِنَّمَا ذَلِکمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ (175)........ 175
وَیَتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک فَقِنا عَذابَ النّار (191) 426
نساء
فَعَسَی أَن تَکرَهُواْ شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرًا کثِیرًا (19).............................................. 390
یُرِیدُ اللّهُ لِیُبَیِّنَ لَکمْ وَیَهْدِیَکمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ وَیَتُوبَ عَلَیْکمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکیم (26) 384
وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ (32)........................................................................................... 400
إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَک بِهِ وَیَغْفِرُ ما دُونَ ذلِک لِمَنْ یَشاءُ وَمَنْ یُشْرِک بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْماً عَظِیما (48) 173
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلا (57) 461
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ (59)....................... 207
وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیما (64) 207, 223
وَاللّهُ یَکتُبُ مَا یُبَیِّتُونَ (81)........................................................................................... 344
فَإِن لَّمْ یَعْتَزِلُوکمْ وَیُلْقُواْ إِلَیْکمُ السَّلَمَ وَیَکفُّوَاْ أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثِقِفْتُمُوهُمْ (91) 178
وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلی اللّهِ (100) 405
إِنَّ الصَّلاَةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کتَابًا مَّوْقُوتاً (103)...................................................... 481
وَلاَ تَهِنُواْ فِی ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَکونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ یَرْجُونَ وَکانَ اللّهُ عَلِیمًا حَکیمًا (104) 176
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلا (122) 459, 461
وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِن (125).............................................. 99
إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَیَأْتِ بِآخَرِینَ وَکانَ اللّهُ عَلَی ذَلِک قَدِیرًا (133)............... 361
الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعا (139) 280, 377
فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کثِیرًا وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَکلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ (160)................................................................................................................................ 324
یَا أَهْلَ الْکتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَی اللّهِ إِلاَّ الْحَقِّ إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَکلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَی مَرْیَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاَثَةٌ انتَهُواْ خَیْرًا لَّکمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلَـهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن یَکونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَات وَمَا فِی الأَرْضِ وَکفَی بِاللّهِ وَکیلا (171)................................................................................................................................ 203
مائده
إِنَّ اللّهَ یَحْکمُ مَا یُرِیدُ (1)............................................................................................. 364
إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (7).................................................................................... 456
قَدْ جَاءکم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکتَابٌ مُّبِینٌ (15).................................................................... 326
یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (16) 326
وَلِلّهِ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَاللّهُ عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (17) 360, 450
وَلِلّهِ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ (18)............................. 171, 450
وَعَلَی اللّهِ فَتَوَکلُواْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِینَ (23)...................................................................... 175
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنک الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ (41) 182
اِنَّ الله یُحِبُّ المُقْسِطین (42).......................................................................................... 36
إِنَّما وَلِیُّکمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ راکعُونَ (55) 208
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْیَاء إِن تُبْدَ لَکمْ تَسُؤْکمْ (101)................................ 401
إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَتُبْرِیءُ الأَکمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَی بِإِذْنِی (110) 201, 492
انعام
هُوَ الَّذِی خَلَقَکم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ (2)...... 528
کتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (12)....................................................................................... 404
وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی (35)............................................................... 363, 458
مَن یَشَإِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَن یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (39)..................................... 364
وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کتَابٍ مُّبِینٍ (59) 483, 484, 487
حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَکمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا (61)........................................................... 342
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ (73).......................................................... 425
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکینَ (79) 63, 96
وَتِلْكَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِیمٌ عَلِیم (83) 425
وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِه (91)...................................................................................... 341
إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَی یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِکمُ اللّه (95) 108, 308
بَدِیعُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ أَنّی یَکونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَخَلَقَ کلَّ شَیْءٍ وَهُوَ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیم (101) 307
ذَلِکمُ اللّهُ رَبُّکمْ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ (102).................................................................. 108, 109
وَبَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنا قالَ النّارُ مَثْواكُمْ خالِدِینَ فِیها إِلاّ ما شاءَ اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِیمٌ عَلِیم (128) 425
یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکمْ رُسُلٌ مِّنکمْ (130).................................................... 452
إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ وَیَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِکم مَّا یَشَاء کمَآ أَنشَأَکم مِّن ذریه قَوْمٍ آخَرِینَ (133) 361
اعراف
قَالَ مَا مَنَعَک أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُک قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ (12) 193, 194
وَلَکمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ (24)............................................................ 518
قُلْ إِنَّ اللهَ لاَ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ (28).................................................................................. 378
وَلِکلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ (34).......... 527, 528
ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِین (54) 115, 200, 297, 307, 472
وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ (58)...................................................................... 490
لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَی قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ (59)...... 54, 165
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ (96)........... 325
وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَی وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ وَیَذَرَک وَآلِهَتَک (127)....... 60
اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا کمَا لَهُمْ آلِهَةٌ (138)................................................................................. 59
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّکمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (172)................................................................................................... 102, 104, 110
أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَک آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکنَّا ذریه مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173).... 102
وَلَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَلَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (179).................................................................... 52, 452, 457
وَلِلّهِ الأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما كانُوا یَعْمَلُون (180) 377, 391
انفال
إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکمْ فَاسْتَجَابَ لَکمْ أَنِّی مُمِدُّکم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِکةِ مُرْدِفِینَ (9)........... 228
وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَی وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ (10) 229
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـکنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکنَّ اللّهَ رَمَی وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (17) 309
وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَـکن لِّیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً (42)................ 520
وَإِذْ یُرِیکمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُکمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کانَ مَفْعُولاً وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ (44) 433, 536
إِن یَکن مِّنکمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ (65)...................................................... 472
الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکمْ ضَعْفًا (66)......................................................... 472
توبه
قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکمْ (14)............................................................................... 324
لَقَدْ نَصَرَکمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ (25) 229
ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعذَّبَ الَّذِینَ کفَرُواْ وَذَلِک جَزَاء الْکافِرِینَ (26) 229
اِنَّما المُشرِکونَ نَجَسٌ (28)........................................................................................... 178
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِیحَ ابن مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَـهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکونَ (31) 179
وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً (46)........................................................................ 357
إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَالإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم (111) 404, 408
إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یُحْیِـی وَیُمِیتُ وَمَا لَکم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ (116) 204
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکم مِّنَ الْکفَّارِ (123)............................................. 204
ولَقَدْ جَاءکمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ (128) 57
یونس
یُدَبِّرُ الأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُون (3) 217, 220, 307
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ (9)...................................... 326
وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ... سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یُشْرِکونَ (18).... 62
قُلْ مَن یَرْزُقُکم مِّنَ السَّمَاء وَالارْضِ أَمَّن یَمْلِک السَّمْعَ والابْصَارَ وَمَن یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیَّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ الامْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ (31)............................................................................................... 116
إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا وَلَـکنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (44).................................. 375
قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکمْ أَمْ عَلَی اللّهِ تَفْتَرُونَ (59).................................................................... 490
مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلا فِی السَّماءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاّ فِی كِتابٍ مُبِین (61) 484
وَلا یَحْزُنْک قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم (65).................................... 377
وَمَا کانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ (100)................................................................. 491
کذَلِک حَقًّا عَلَیْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِینَ (103).......................................................................... 404
وَإِن یَمْسَسْک اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْک بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ یُصَیبُ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (107) 362
هود
وَهُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاء لِیَبْلُوَکمْ أَیُّکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (7) 135, 388, 431, 443, 445, 447
وَلَوْ شَاء رَبُّک لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ (118)........... 169, 458, 461
إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّک وَلِذَلِک خَلَقَهُمْ (119).................................................. 169, 458, 461
وَلِلّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الأَمْرُ کلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکلْ عَلَیْهِ وَما رَبُّک بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُون (123) 175, 433
یوسف
أأرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (39)................................................... 57, 179
مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ (40) 54
الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ (51)............................................................................................ 427
وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا (100)........................................................... 218
رعد
یُدَبِّرُ الأَمْرَ یُفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُون (2)............................................... 307
أَمْ جَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکاء خَلَقُواْ کخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللّهُ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (16) 186, 307
اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَسالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها (17)............................................................. 37
بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعًا (31).............................................................................................. 307
وَمَا کانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیه إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ (38)............................................................ 491
یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکتَابِ (39)..................................... 484, 485, 524
ابراهیم
الَر کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ (1)................ 492
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ (4) 364
إِن تَکفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ (8)................................ 432
قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللّهِ شَک فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالارْضِ (10)..................................... 80, 81
إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (19)..................................................................... 361
إِنَّ اللّهَ وَعَدَکمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکمْ فَأَخْلَفْتُکمْ (22)................................................... 427
وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ (23) 493
أَلَمْ تَرَ کیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کلِمَةً طَیِّبَةً کشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء (24)....... 168
تُؤْتِی أُکلَهَا کلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکرُونَ (25)........ 168
وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاء (27)............................................................................................... 360
حجر
وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ (27)............................................................... 322
فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّک رَجِیمٌ (34)..................................................................................... 194
وَإِنَّ عَلَیْک لَعْنَتِی إِلَی یَوْم ِالدِّین (35).......................................................................... 194
رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُون (36).............................................................................. 193
رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (39)............................. 193
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ (60)....................................................................... 514
وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِک الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِینَ (66)...................................... 532
وَما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَالأَرْضَ وَما بَیْنَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السّاعَةَ لآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیل (85) 450
نحل
وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکبُوهَا وَزِینَةً (8)................................................................. 445
وَعَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاکمْ أَجْمَعِینَ (9)................................ 363
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ (36)........................... 165
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کن فَیَکون (40)............................................... 148
وَاَنْزَلْنا اِلَیْكَ الذِّكرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِم (44)......................................................... 28
وَلِلّهِ الْمَثَلُ الأَعْلَی (60)....................................................................................... 343, 346
فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ (74)........................ 139, 140, 151
وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلکن یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کنتُمْ تَعْمَلُونَ (93) 309
مَا عِندَکمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ (96)........................................................................... 485
مَن کفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَان (106)....................... 183
وَتُوَفَّی کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ (111)....................................................... 410
اسراء
وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیرًا (4) 532
وَکلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا (13)....... 482
اقْرَأْ کتَابَک کفَی بِنَفْسِک الْیَوْمَ عَلَیْک حَسِیبًا (14)....................................................... 482
وَقَضَی رَبُّک أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا (23)..................................... 531, 533
إِنَّ رَبَّک یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا (30)................... 361
قُل لَّوْ کانَ مَعَهُ آلِهَةٌ کمَا یَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَی ذِی الْعَرْشِ سَبِیلاً (42)....................... 259
عَسَی أَن یَبْعَثَک رَبُّک مَقَامًا مَّحْمُودًا (79)................................................................... 220
إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا (107)................ 198
قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنی وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلا (110) 377
کهف
وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4)............................................................................ 167
مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کبُرَتْ کلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلا کذِبًا (5) 167
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (7).................................. 453
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِک غَدًا (23).................................................................... 497
إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ وَاذْکرْ رَبَّک إِذا نَسِیتَ وَقُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَدا (24).... 498
لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ (39)....................................................................................................... 494
مریم
فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا (17)............................................................ 323
إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنک إِن کنتَ تَقِیًّا (18)................................................................. 323
إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّک لِأَهَبَ لَک غُلَامًا زَکیًّا (19)............................................................ 323
قَالَ کذَلِک قَالَ رَبُّک هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آیه لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَکانَ أَمْرًا مَّقْضِیًّا (21)...... 536
قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا (30)....................................................... 203
ما کانَ لِلّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کنْ فَیَکون (35) 532, 535
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا (88)..................................................................................... 167
لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئًا إِدًّا (89)................................................................................................ 167
تَکادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا (90)...................... 63, 167
أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا (91).......................................................................................... 167
طه
اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنی (8)...................................................................... 377
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکرِی (14).......................................... 514
ثُمَّ جِئْتَ عَلَی قَدَرٍ یَا مُوسَی (40)...................................................................... 514, 520
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکمَا أَسْمَعُ وَأَرَی (46)................................................................... 475
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کتَابٍ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَی (52).......................................... 477
فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ (72)............................................................................................ 533
وَانظُرْ إِلَی إِلَهِک الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاکفًا (97)................................................................. 60
انبیاء
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ (16)............................................. 378, 426
لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا (17)............................................................... 426
لَوْ کانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُون (22).... 240, 244, 249, 254, 260
لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ (23)............................................... 399, 400, 411, 412
وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی (28)................................................................................. 224
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کلَّ شَیْءٍ حَیٍّ (30)........................................................................... 321
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ (33).................. 339
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (87) 539
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکذَلِک نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ (88)......................................... 539
حج
وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی (5)................................................... 527, 542
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ (14) 360, 496
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَمَنْ فِی الأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِیرٌ مِنَ النّاسِ وَكَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ وَمَنْ یُهِنِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یَشاء (18)............... 360, 496
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (39)............................... 489
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِک فِی کتَابٍ (70).......................... 477
یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (76)........................................ 433
مؤمنون
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ (12)...................................................... 317, 322
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکینٍ (13)........................................................................... 317
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (14) 57, 200, 317
وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ (18)................................................................................. 513
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (86)............................................. 116
سَیَقُولُونَ لِلّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُون (87)................................................................................. 116
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (91) 250, 251, 253, 254
حَتَّی إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99).................................................. 454
لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکتُ کلَّا إِنَّهَا کلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا (100)....................................... 454
إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ (111)................................................ 327
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثًا (115)...................................................................... 378, 426
نور
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالارْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ (35)............................... 282
رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکرِ اللَّهِ (37).......................................................... 107
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکمُ الَّذِینَ مَلَکتْ أَیْمَانُکمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکمْ (58)....................................................... 489
فرقان
الَّذِی لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک وَخَلَقَ کلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرا (2) 307, 512
وَقالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا (30).................................... 25
وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکرَ أَوْ أَرَادَ شُکورًا (62)................. 257
شعراء
وَما أَسْئَلُکمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ الْعالَمِین (109، 127، 145، 164، 180)........ 405
نمل
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا (14)....................................................... 182
وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِک فِی عِبَادِک الصَّالِحِینَ (19)............................................................ 404
قصص
فَوَکزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ (15).................................................................................... 533
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ یَا مُوسَی أَتُرِیدُ أَن تَقْتُلَنِی کمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالامْس (19) 357
أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ (28)................................................. 527, 533, 542
فَلَمّا قَضی مُوسَی الأَجَلَ وَسارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النّارِ لَعَلَّکمْ تَصْطَلُون (29)......................................................................................................... 533
إِنَّک لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاء (56)........................................... 344
اِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ المُفْسِدین (77)...................................................................................... 36
عنکبوت
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (2)........................................... 447
وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ (3)............... 447
وَکأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (60).................. 361
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالارْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ (61).... 116
اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (62).............. 308
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الارْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ (63) 116
فَإِذَا رَکبُوا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکونَ (65) 117
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ (69)............................... 230
روم
وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکمْ وَأَلْوَانِکمْ (22)........................ 518
فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (30) 93, 95, 96, 97
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (41) 325
وَکانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ (47)............................................................................. 404
لقمان
وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِک بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْک لَظُلْمٌ عَظِیم (13)........ 173
إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (23)................................................................................. 456
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکثَرُهُمْ لا یَعْلَمُون (25) 178
وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کلٌّ یَجْرِی إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی (29).............................................. 526
ذلِک بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ ما یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکبِیر (30). 427
سجده
یُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْم (5)............................. 200, 307
الَّذِی أَحْسَنَ کلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ (7)......................................................................... 377, 391
قُلْ یَتَوَفَّاکم مَّلَک الْمَوْتِ الَّذِی وُکلَ بِکمْ (11)............................................................. 342
احزاب
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا (33)............. 486, 503
وَمَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَکونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ (36) 531
الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ (39)............................. 175
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولًا (72) 458
لِیُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکینَ وَالْمُشْرِکاتِ وَیَتُوبَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (73) 458
سبأ
لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِک وَلَا أَکبَرُ إِلَّا فِی کتَابٍ مُّبِینٍ (3) 477
وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ (12).............................................................. 493
وَمَا کانَ لَهُ عَلَیْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ (21).................................... 473
فاطر
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکةِ رُسُلًا (1)............................... 63, 323
وَإِنْ یُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (4).......................... 433
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُّسَمًّی ذَلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ لَهُ الْمُلْک وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا یَمْلِکونَ مِن قِطْمِیرٍ (13)......................................................................................................... 62
یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (15)..................................... 432
إِن یَشَأْ یُذْهِبْکمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (16)..................................................................... 361
یس
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِک تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (38)......................................... 512
وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّی عَادَ کالْعُرْجُونِ الْقَدِیم (39)................................................ 512
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (60).................... 114
وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ (61)............................................................... 114, 457
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کنْ فَیَکونُ (82)........................................... 111, 535
صافات
إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ یَسْتَكْبِرُون (35).................................................. 165
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (159)................................................................. 139, 141, 151
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِین (160)................................................................... 139, 141, 151
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ (164).................................................................................... 450
ص
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ (5).......................................................... 57
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِک ظَنُّ الَّذِینَ کفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کفَرُوا مِنَ النَّارِ (27) 378, 425
كِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِه (29).................................................................. 27
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنک وَمِمَّن تَبِعَک مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ (85).......................................... 194, 406
زمر
ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی (3)...................................................................... 179
وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا (8) 117, 118
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ (38)............................................................................................................ 178
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِک الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی (42) 342, 536
قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْک السَّماواتِ وَالأَرْضِ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون (44)......... 220, 221
وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکم مِّن رَّبِّکم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (55) 454
أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَی علَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ (56)...................................... 454
غافر
یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (19).................................................................. 456
وَاللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ (20)................................................................................................ 532
ذَلِکمُ اللَّهُ رَبُّکمْ خَالِقُ کلِّ شَیْءٍ (62).................................................................. 299, 307
هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کن فَیَکونُ (68)........................ 535
فصلت
وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ (10)........................................................................... 513
ثُمَّ اسْتَوَی إِلَی السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ (11) 321, 445
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ (12)....................................................................... 321
شوری
فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ (7)........................................................................... 459
لَیْسَ کمِثْلِهِ شَیْءٌ (11).............................................................................. 143, 301, 471
لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّهُ بِکلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (12) 362
وَإِنَّک لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ (52)......................................................................... 343
زخرف
وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ (4)........................................................... 484, 485
بَلَی وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکتُبُونَ (80)................................................................................... 344
وَلَا یَمْلِک الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ (86)......... 224
دخان
لا إِلَهَ إِلا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ رَبُّکمْ وَرَبُّ آبَائِکمُ الأَوَّلِین (8)............................................ 58
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ (38).............................. 417, 426, 429
مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ (39)....................................................................... 417, 426, 429
جاثیه
أًمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئَاتِ أّن نَّجْعَلَهُمْ کالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاء مَّحْیَاهُم وَمَمَاتُهُمْ سَاء مَا یَحْکمُونَ (21) 378
کلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی کتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ (28).............................. 482, 485
هذا کتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکمْ بِالْحَقِّ إِنّا کنّا نَسْتَنْسِخُ ما کنْتُمْ تَعْمَلُون (29)........ 482, 487, 502
احقاف
مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّی (3)............................ 526
محمد
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکمْ (7).................................. 230
اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلى قُلُوبٍ اَقْفالُها (24).............................................................. 27
وَلَنَبْلُوَنَّکمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکمْ (31).. 473, 476, 500
حجرات
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکمْ (14) 181
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِک َ هُمُ الصَّادِقُونَ (15) 183
ق
وَعِندَنَا کتَابٌ حَفِیظٌ (4)............................................................................................... 484
فَذَکرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِید (45)............................................................................. 114
ذاریات
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ (20)................................................................................. 122
وَفِی أَنفُسِکمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (21)................................................................................... 122
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (56)................................................................... 457
طور
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ (35).................................................. 82, 83, 86
نجم
مَا کذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی (11)........................................................................................... 78
إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى (23) 54
وَأَنَّ إِلَی رَبِّک الْمُنتَهَی (42)................................................................................ 433, 436
قمر
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاء عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (12)............................................. 513
إِنَّا کلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ (49)..................................................................................... 512
وَمَا أَمْرُنَا إَِّلا وَاحِدَةٌ کلَمْحٍ بِالْبَصَرِ (50)........................................................................ 275
رحمن
وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ (10).......................................................................................... 444
واقعه
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ (77)..................................................................................................... 484
فِی کتَابٍ مَّکنُونٍ (78)................................................................................................. 484
لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79)........................................................................................... 486
حدید
هُوَ الاَوَّلُ وَالاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَالْباطِن (3).......................................................................... 37
لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَإِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور (5)............................................... 433
مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکمْ إِلَّا فِی کتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِک عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ (22) 487, 502, 540
لِکیْلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (23).. 540
وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (25)............................................. 481
مجادله
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُک فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکی إِلَی اللَّهِ (1)................................ 475
حشر
هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیم (24) 377
صف
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (10)....................... 408
جمعه
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین (2) 28
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ (10).............................................................. 533
منافقون
إِذَا جَاءک الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکاذِبُونَ (1) 182
وَلَن یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاء أَجَلُهَا وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (11)................................. 527
تغابن
مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ (11)............................................................... 493, 494
طلاق
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکلِّ شَیْءٍ عِلْمًا (12) 134
ملک
الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکمْ أَیُّکمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (2)............................................ 453
اَلا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللّطیفُ الخَبیرُ (14).............................................. 134, 471, 503
قلم
ن وَالْقَلَمِ وَما یَسْطُرُون (1)............................................................................................ 483
أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کالْمُجْرِمِینَ (35)............................................................................. 378
نوح
یَغْفِرْ لَکم مِّن ذُنُوبِکمْ وَیُؤَخِّرْکمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاء لَا یُؤَخَّرُ لَوْ کنتُمْ تَعْلَمُونَ (4) 528
مدثر
کلَّا إِنَّهُ تَذْکرَةٌ (54)....................................................................................................... 114
فَمَن شَاء ذَکرَه (55)..................................................................................................... 114
قیامت
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ (22)......................................................................................... 78, 94
إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ (23)................................................................................................ 78, 94
مرسلات
فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَّکینٍ (21)........................................................................................ 527
إِلَی قَدَرٍ مَّعْلُومٍ (22)..................................................................................................... 527
نبأ
لَّا یَتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا (38).................................................... 492
نازعات
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا (5)...................................................................................................... 201
تکویر
وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (29)................................................. 498, 539
انفطار
و إِذَا السَّمَاء انفَطَرَتْ (1)............................................................................................... 63
وَإِذَا الْکوَاکبُ انتَثَرَتْ (2)............................................................................................... 63
بروج
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ (21)............................................................................................... 484
فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ (22)................................................................................................... 484
فجر
وَجاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (22).............................................................................. 472
علق
إِنَّ إِلَی رَبِّک الرُّجْعَی (8)................................................................................... 433, 436
أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی (14)........................................................................................... 135
قدر
تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْر (4)................................................. 493
توحید
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1)......................................................................... 165, 184, 269, 272
اللَّهُ الصَّمَدُ (2).............................................................................................................. 432
ناس
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1).............................................................................................. 324
مَلِک النَّاسِ (2)............................................................................................................ 324
إِلَهِ النَّاسِ (3)................................................................................................................ 324
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس (4)...................................................................................... 324
ِالَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (5)............................................................................. 324
حدیث قدسی
کنت کنزاً مخفیاً فاحببتُ أن أُعرَف فخلقتُ الخلق لکی أُعرَف.................................... 424
یَا عِبَادِیَ الصِّدِّیقِینَ تَنَعَّمُوا بِعِبَادَتِی فِی الدُّنْیَا فَإِنَّکمْ تَتَنَعَّمُونَ بِهَا فِی الْآخِرَة............... 455
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)
ادّخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی....................................................................... 220
اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْكُمْ بِالقُرْآنِ.......................................... 27
إذا ظهرت فی أمتی عشر خصال عاقبهم الله بعشر خصال قیل وما هی یا رسول الله(صلى الله علیه وآله) قال إذا قللوا الدعاء نزل البلاء وإذا ترکوا الصدقات کثر الأمراض وإذا منعوا الزکاة هلکت المواشی وإذا جار السلطان منع القطر من السماء وإذا کثر فیهم الزناء کثر فیهم موت الفجأة وإذا کثر الربا کثرت الزلازل وإذا حکموا بخلاف ما أنزل الله تعالی سلط علیهم عدوهم وإذا نقضوا عهد الله ابتلاهم الله بالقتل وإذا طففوا الکیل أخذهم الله بالسنین ثم قرأ رسول الله ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون 325
اُسْکتُوا عَمّا سَکتَ اللّه..................................................................................................... 485
طَارِقٌ الْمُحَارِبِیُّ رَأَیْتُ النَّبِی(صلى الله علیه وآله) فِی سُوَیْقَةِ ذِی الْمَجَازِ عَلَیْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ وَهُوَ یَقُولُ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ تُفْلِحُوا 163
فی کل قضاء الله عز وجل خیرةٌ للمؤمن...................................................................... 517
کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوّدانه او ینصّرانه................................... 99
لَا أَبْلُغُ مَدْحَک وَالثَّنَاءَ عَلَیْک أَنْتَ کمَا أَثْنَیْتَ عَلَی نَفْسِک............................................. 152
وردت الروآیه الصحیحة أنه لما نزلت هذه الآیه (انعام، 125)، سئل رسول الله(صلى الله علیه وآله) عن شرح الصدر ما هو؟ فقال نور یقذفه الله فی قلب المؤمن، فینشرح له صدره، وینفسح. قالوا فهل لذلک من إمارة یعرف بها؟ قال(صلى الله علیه وآله) نعم الإنابة إلی دار الخلود، والتجافی عن دار الغرور، والإستعداد للموت قبل نزول الموت...................................................................................................................... 279
ولا یبلغ احد کنه معرفته، فقیل لا انت یا رسول الله؟ قال لا انا، الله اعلی واجل أن یطلع احد علی کنه معرفته 148
ومن لم یؤمن بشفاعتی فلا اَناله اللهُ شفاعتی................................................................ 221
یشفع یوم القیامة ثلاثة، الانبیاء، ثم العلماء ثم الشهداء................................................ 221
یَوْماً مَا عَجِبْتُ مِنْ شَیْءٍ کعَجَبِی مِنَ الْمُؤْمِنِ إِنَّهُ إِنْ قُرِّضَ جَسَدُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا بِالْمَقَارِیضِ کانَ خَیْراً لَهُ وَإِنْ مَلَک مَا بَیْنَ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَمَغَارِبِهَا کانَ خَیْراً لَهُ وَکلُّ مَا یَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ فَلَیْتَ شِعْرِی هَلْ یَحِیقُ فِیکمْ مَا قَدْ شَرَحْتُ لَکمْ مُنْذُ الْیَوْمِ أَمْ أَزِیدُکم 517
امام علی(علیه السلام)
اذا حلف [الظالم] بالله الذی لا اله الا هو، لم یعاجل [العقوبة]؛ لانه قد وحّد الله تعالی 166
الاسلام هو التسلیم.......................................................................................................... 99
إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً وَیَمُوتُونَ ضُلاَّلا................................................ 30
التوحید الاّ تتوهمه........................................................................................................ 166
الحمد لله الذی انحسرت الاوصاف عن کنه معرفته..................................................... 148
الحمد لله الذی لم تسبق له حالٌ حالا........................................................................... 469
اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکم............................................................... 96
اللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِیل..................................................................................... 271
الهی کفی بِی عزّاً اَن اَکوُنَ لَک عَبدَاً وَکفی بِی فَخرَاً اَن تَکونَ لِی رَبّا.......................... 198
أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کذَلِک رَبُّنَا وَقَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَلَا عَقْلٍ وَلَا وَهْمٍ کذَلِک رَبُّنَا عَزَّ وَجَل........................................................... 268
ان الیوم عمل ولا حساب وغداً حساب ولا عمل......................................................... 455
أَنَّ رَجُلاً قَامَ إِلَی أَمِیر ِالْمُؤْمِنِین(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا عَرَفْتَ رَبَّک؟ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَنَقْضِ الْهِمَمِ لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَیْنِی وَبَیْنَ هَمِّی وَعَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِی فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَیْرِی................................. 228
اوّل الدین معرفته وکمال معرفته التصدیق به وکمال التصدیق به توحیده وکمال توحیده الاخلاص له وکمال الاخلاص له نفی الصفات عنه... فبعث فیهم رسله وواتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته ویذکروهم منسی نعمته 51, 100, 166
أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَیْدِیکمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِکمْ ثُمَّ بِقُلُوبِکمْ فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَلَمْ یُنْکرْ مُنْکراً قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَأَسْفَلُهُ أَعْلَاه............................................................................................ 183
تَظُنُّ أَنَّهُ کانَ قَضَاءً حَتْماً وَقَدَراً لازِماً إِنَّهُ لَوْ کانَ کذَلِک لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ وَالأَمْرُ وَالنَّهْیُ وَالزَّجْرُ مِنَ اللَّهِ وَتَسقَطَ مَعْنَی الْوَعْدِ وَالْوَعِید 509
تِلْک مَقَالَةُ إِخْوَانِ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَخُصَمَاءِ الرَّحْمَنِ وَحِزْبِ الشَّیْطَانِ وَقَدَرِیَّةِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَمَجُوسِهَا 510
ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِکتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا یَرْکعُونَ وَرُکوعٌ لَا یَنْتَصِبُونَ وَصَافُّونَ لَا یَتَزَایَلُون 451
جَاءَ حِبْرٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّک حِینَ عَبَدْتَهُ قَالَ فَقَالَ وَیْلَک مَا کنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَکیْفَ رَأَیْتَهُ قَالَ وَیْلَک لَا تُدْرِکهُ الْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَلَکنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان 79, 119
صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُم....................... 408
فَاعْتَبِرُوا بِمَا کانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَجَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَکانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَی أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الآخِرَة............................................................................................. 191
فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ وَلَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَه 402, 432
کانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَی أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَة.............. 193
کلَّمَا مَیَّزْتُمُوهُ باَوْهامِکمْ فی اَدقِّ معانیه، مَخلوقٌ مثلکم مَرْدودٌ اِلَیْکم........................... 140
کمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَکمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَشَهَادَةِ کلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَة 271
کمال توحیده الاخلاص له وکمال الاخلاص نفی الصفات عنه، لشهادة کل صفة أنّها غیر الموصوف، فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه ومن قرنه فقد ثناه ومن ثناه فقد جزأه ومن جزأه فقد جهله......................................................... 133
لَا یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَی عَلَیْهِ وَلَا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلَّا جَرَی لَهُ وَلَوْ کانَ لِأَحَدٍ أَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَلَا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکانَ ذَلِک خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَی عِبَادِهِ وَلِعَدْلِهِ فِی کلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَلَکنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی الْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَجَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَتَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ أَهْلُه................................................. 405
لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکمْ إِلَّا رَبَّهُ وَلَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَه............................................................. 176
لَا یَقُولَنَّ أَحَدُکمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنَ الْفِتْنَةِ لِأَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَی فِتْنَةٍ وَلَکنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْیَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکمْ وَأَوْلادُکمْ فِتْنَةٌ وَمَعْنَی ذَلِک أَنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَالرَّاضِیَ بِقِسْمِهِ وَإِنْ کانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَلَکنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَاب.......................... 447
لَمْ تَخْلُقِ الْخَلْقَ لِوَحْشَةٍ وَلَا اسْتَعْمَلْتَهُمْ لِمَنْفَعَة............................................................... 432
لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالا.......................................................................................... 357, 359
لَمْ یُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَلَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه............................. 131, 143
ما کنْتُ اَعْبُدْ رَبّاً لَمْ اَرَه.............................................................................. 108, 119, 146
مِنْهُمْ سُجُودٌ لا یَرْکعُونَ وَرُکوعٌ لا یَنْتَصِبُون.................................................................. 450
وَاصْطَفَی سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِیَاءَ أَخَذَ عَلَی الْوَحْیِ مِیثَاقَهُمْ وَعَلَی تَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَکثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَاتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَاجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَوَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَائَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَیُذَکرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِه.............................................................................. 114, 169
وَإِنْ کانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَلَکنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِی بِهَا یُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَاب 456
وَإِنَّ لِلذِّکرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْه.......................... 107
وَبَحراً لاَ یُدرَكُ قَعرُه....................................................................................................... 27
ولِأَجْلِنَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَالْعَرْشَ وَالْکرْسِیَّ وَالْجَنَّةَ وَالنَّارَ وَمِنَّا تَعَلَّمَتِ الْمَلَائِکةُ التَّسْبِیحَ وَالتَّقْدِیسَ وَالتَّوْحِید 448
وَلَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صمِنْ لَدُنْ أَنْ کانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلَائِکتِهِ یَسْلُک بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ وَمَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیْلَهُ وَنَهَارَه 452
وَمَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَفِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکرِهِمْ وَکلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِم 107
امام حسین(علیه السلام)
احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار.............................................................. 144
إِلَهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَتَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَک مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کلِّ شَیْءٍ حَتَّی لَا أَجْهَلَک فِی شَیْء... أَ یَکونُ لِغَیْرِک مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَک حَتَّی یَکونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَک.......................................................... 146
اَنتَ الَّذی اَزَلْتَ الاَغْیَاَر عَْن قُلُوبِ اَحِبّائِک حَتّی لَمْ یُحِبُّوا سِوَاک............................... 147
أَنْتَ الَّذِی أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِی قُلُوبِ أَوْلِیَائِک حَتَّی عَرَفُوک وَوَحَّدُوک وَأَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِک حَتَّی لَمْ یُحِبُّوا سِوَاک وَلَمْ یَلْجَئُوا إِلَی غَیْرِک.............................................................................................. 177
اَنْتَ الّذی تَعَرَّفتَ اِلَی فی کلِّ شَیء، فَرَاَیْتُک ظاهِراً فی کلِّ شَیء وَاَنْتَ الظَّاهِرُ لِکلِّ شَیء 146, 284
أیَکونُ لِغِیرِک من الظُهُورِ ما لَیسَ لَک................................................................. 108, 120
مَتَی غِبْتَ حَتَّی تَحْتَاجَ إِلَی دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْک وَمَتَی بَعُدْتَ حَتَّی تَکونَ الْآثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْک عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاک عَلَیْهَا رَقِیباً وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّک نَصِیبا.............................................................................. 146
امام سجاد(علیه السلام)
اللهم افعل بی ما أنت أهله ولا تفعل بی ما أنا أهله لا تأخذنی بعدلک وخذ علیّ بعفوک ورحمتک ورأفتک ورضوانک 383
اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِک، وَإِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِک........................................... 383
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَاحْمِلْنِی بِکرَمِک عَلَی التَّفَضُّلِ، وَلَا تَحْمِلْنِی بِعَدْلِک عَلَی الِاسْتِحْقَاق 383
إِلَهِی لَمْ أَعْصِک حِینَ عَصَیْتُک وَأَنَا بِرُبُوبِیَّتِک جَاحِدٌ وَلَا بِأَمْرِک مُسْتَخِفٌّ وَلَا لِعُقُوبَتِک مُتَعَرِّضٌ وَلَا لِوَعِیدِک مُتَهَاوِنٌ وَلَکنْ خَطِیئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لِی نَفْسِی وَغَلَبَنِی هَوَایَ وَأَعَانَنِی عَلَیْهَا شِقْوَتِی وَغَرَّنِی سِتْرُک الْمُرْخَی عَلَیَّ فَقَدْ عَصَیْتُک وَخَالَفْتُک بِجُهْدِی 197
بک عرفتک وانت دللتنی علیک................................................................................... 120
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ وَتَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ وَجَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ وَمَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیَاءُ فَهِیَ بِمَشِیَّتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ وَبِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیِک مُنْزَجِرَة............................................................................ 335
وَاللَّهِ لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ وَلَقَدْ آخَی رَسُولُ اللَّه(صلى الله علیه وآله) بَیْنَهُمَا فَمَا ظَنُّکمْ بِسَائِرِ الْخَلْق 283
امام باقر(علیه السلام)
اصلحک الله قول الله عزوجل فی کتابه فَطَرت اللّه الّتی فَطَر النّاسَ عَلَیْها؟ قال فطرهم علی التوحید عند المیثاق علی معرفته انه ربهم، قلت وخاطبوه؟ قال فطأطأ رأسه، ثم قال لو لا ذلک لم یعلموا من ربهم ومن رازقهم...................... 101
الدعاء یردّ القضاء ولو ابرم ابراما.................................................................................. 529
عن جابر بن یزید الجعفی قال قلت لأبی جعفر محمد بن علی الباقر(علیه السلام) یابن رسول الله(صلى الله علیه وآله) وکیف لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُون؟ قال لأنّه لا یفعل إلا ما کان حکمة وصوابا............................................................... 399
عن زرارة سألت ابا جعفر(علیه السلام) عن قول الله عز وجل فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها؛ قال فطرهم علی معرفة انه ربهم ولو لا ذلک لم یعلموا اذا سئلوا من ربهم ولا من رازقهم....................................................... 112
عن زرارة قال قلت لأبی جعفر(علیه السلام) أصلحک الله قول الله عز وجل فی کتابه فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها قال فطرهم علی التوحید عند المیثاق علی معرفته أنّه ربهم قلت وخاطبوه قال فطأطأ رأسه ثم قال لو لا ذلک لم یعلموا من ربهم ولا من رازقهم 93, 112
فطرهم علی معرفة انّه ربهم......................................................................................... 112
فَعَرَّفَهم واَراهُم نَفْسَهُ ولَو لا ذلِک لَمْ یَعْرِفْ اَحَدٌ رَبَّه.................................................... 104
کلَّمَا مَیَّزْتُمُوهُ باَوْهامِکمْ فی اَدقِّ معانیه، مَخلوقٌ مثلکم مَرْدودٌ اِلَیْکم................. 140, 151
لو لا ذلک لم یعرف احد ربه........................................................................................ 105
لو لا ذلک لم یعلموا من ربهم ولا من رازقهم.............................................................. 105
ما عُبِدَ اللّهُ عز وجل بِشَیءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْبَداء................................................................ 525
ولا لِوَحْشَةٍ دَخَلَتْ علیک إذ لا غیرُک ولا حاجةٍ بَدَتُ لک فی تکوینه........................ 432
امام صادق(علیه السلام)
اکبر الکبائر الشرک بالله وقتل النفس التی حرم الله وعقوق الوالدین و........................ 174
العلم هو نورٌ یقذفه الله فی قلب من یرید أن یهدیه...................................................... 279
الکبائر سبعة... فاولها الشرک بالله وقتل النفس التی حرم الله واکل مال الیتیم و.......... 174
ان الله علمین علم عنده لم یطلع احداً من خلقه وعلمٌ نبذه الی ملائکته ورسله، فما نبذه الی ملائکته فقد انتهی الینا 524
ان لله علمین، علم مخزن لا یعلم الاّ هو، من ذلک یکون البداء وعلم علّمه ملائکته ورسله وانبیائه نحن نعمله 524
جعل فیهم ما اذا سألهم اجابوه یعنی فی المیثاق......................................................... 105
حیاة دواب البحر بالمطر؛ فاذا کفت المطر ظهر الفساد فی البرّ والبحر ذلک اذا کثرت الذنوب والمعاصی 325
سألته عن قول الله عز وجل فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها، ما تلک الفطرة؟ قال هی الاسلام فطرهم الله حین اخذ میثاقهم علی التوحید، قال ألست بربکم................................................................................ 113
سَمِعْتُ أَبِی یَرْوِی عَنْ آبَائِه(علیهم السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّه(صلى الله علیه وآله) قَالَ یَوْماً مَا عَجِبْتُ مِنْ شَیْءٍ کعَجَبِی مِنَ الْمُؤْمِنِ إِنَّهُ إِنْ قُرِّضَ جَسَدُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا بِالْمَقَارِیضِ کانَ خَیْراً لَهُ وَإِنْ مَلَک مَا بَیْنَ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَمَغَارِبِهَا کانَ خَیْراً لَهُ وَکلُّ مَا یَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ فَلَیْتَ شِعْرِی هَلْ یَحِیقُ فِیکمْ مَا قَدْ شَرَحْتُ لَکمْ مُنْذُ الْیَوْمِ أَمْ أَزِیدُکم......................................... 517
عن ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم عن الصادق(علیه السلام) قال امر ابلیس بالسجود لآدم فقال یا رب وعزتک ان اعفیتنی من السجود لآدم(علیه السلام) لاعبدک عبادة ما عبدک احد قط مثلها. قال جل جلاله انی احب ان اطاع من حیث ارید........... 195
عَنْ عَبْدِاللَّه ِبن أَبِییَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّه(علیه السلام) یَا ابن أَبِی یَعْفُورٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَتَعَالَی وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِیَّةِ مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِه 267
عَنْ هِشَامِ بن سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها؛ قَالَ التَّوْحِید 73
فَمَن زَعَمَ اَنَّهُ یَعبُدُ اللّهَ بالصِّفةِ فَقَد اَحَالَ عَلَی غائِب...اِنَّ مَعْرِفةَ عَین الشّاهِدِ قَبْلَ صِفَته وَمعْرِفَةَ صِفَةِ الغائِب ِقَبْلَ عَینِه 143
فَهُوَ الْکتَابُ الْمَکنُونُ الَّذِی مِنْهُ النُّسَخُ کلُّهَا، أَ وَلَسْتُمْ عرباً فَکیْفَ لاَ تَعْرِفُونَ مَعْنَی الْکلاَمِ وَأَحَدُکمْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ انْسَخْ ذَلِک الْکتَابَ أَ وَلَیْسَ إِنَّمَا یُنْسَخُ مِنْ کتَابٍ آخَرَ مِنَ الأَصْلِ وَهُوَ قَوْلُهُ إِنَّا کنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کنْتُمْ تَعْمَلُون...................... 483
قِیلَ لأَمِیر ِالْمُؤْمِنِین(علیه السلام) هَلْ یَقْدِرُ رَبُّک أَنْ یُدْخِلَ الدُّنْیَا فِی بَیْضَةٍ مِنْ غَیْرِ أَنْ تَصْغُرَ الدُّنْیَا أَوْ تَکبُرَ الْبَیْضَةُ؛ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَتَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْزِ وَالَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکون.............................................................. 355
لَا یَکونُ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعِ بِمَشِیئَةٍ وَإِرَادَةٍ وَقَدَرٍ وَقَضَاءٍ وَإِذْنٍ وَکتَابٍ وَأَجَلٍ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَقْدِرُ عَلَی نَقْضِ وَاحِدَةٍ فَقَدْ کفَر............................................................................................ 467
لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ رَبَّنَا وَالْعِلْمُ ذَاتُهُ وَلَا مَعْلُومَ وَالسَّمْعُ ذَاتُهُ وَلَا مَسْمُوعَ وَالْبَصَرُ ذَاتُهُ وَلَا مُبْصَرَ وَالْقُدْرَةُ ذَاتُهُ وَلَا مَقْدُورَ فَلَمَّا أَحْدَثَ الْأَشْیَاءَ وَکانَ الْمَعْلُومُ وَقَعَ الْعِلْمُ مِنْهُ عَلَی الْمَعْلُومِ وَالسَّمْعُ عَلَی الْمَسْمُوعِ وَالْبَصَرُ عَلَی الْمُبْصَرِ وَالْقُدْرَةُ عَلَی الْمَقْدُور 133, 271, 472, 475
لیس العلم بکثرة التعلم إنما هو نور یقع فی القلب من یرید الله أن یهدیه................... 279
مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ؟ اتِّصَالُ التَّدْبِیرِ وَتَمَامُ الصُّنْعِ کمَا قَالَ عَزَّ وَجَلَّ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا 251
ما بعث الله نبیاً حتی یأخذ علیه ثلاث خصال الاقرار بالعبودیة وخلع الانداد وان الله یقدم ما یشاء ویؤخر ما یشاء 525
ما عُبِدَ اللّهُ عز وجل بِشَیءٍ اَفْضَلَ مِنَ الْبَداء................................................................ 525
معاینةً کانَ هذا؟ نَعَمْ فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَنَسُوا الْمَوْقِف..................................................... 105
ولا لِوَحْشَةٍ دَخَلَتْ علیک إذ لا غیرُک ولا حاجةٍ بَدَتُ لک فی تکوینه........................ 432
ولو لا ذلک لم یدر احد مَن خالقه ورازقه................................................. 105, 106, 115
ومن زعم أنّه یُعبد بالصفة لا بالادراک فقد اَحالَ علی غائب... إنّ معرفة عین الشاهد قبل صفته ومعرفة صفة الغائب قبل عینه 79
امام رضا(علیه السلام)
عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَن(علیه السلام) أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِرَادَةِ مِنَ اللَّهِ وَمِنَ الْخَلْقِ. قَالَ فَقَالَ الْإِرَادَةُ مِنَ الْخَلْقِ الضَّمِیرُ وَمَا یَبْدُو لَهُمْ بَعْدَ ذَلِک مِنَ الْفِعْلِ وَأَمَّا مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَیْرُ ذَلِک لِأَنَّهُ لَا یُرَوِّی وَلَا یَهُمُّ وَلَا یَتَفَکرُ وَهَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ وَهِیَ صِفَاتُ الْخَلْقِ فَإِرَادَةُ اللَّهٌٌُّّ الْفِعْلُ لَا غَیْرُ ذَلِک یَقُولُ لَهُ کنْ فَیَکونُ بِلَا لَفْظٍ وَلَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ وَلَا همه وَلَا تَفَکرٍ وَلَا کیْفَ لِذَلِک کمَا أَنَّهُ لَا کیْفَ لَه 471
قل للعباسی یَکفَّ عن الکلام فی التوحید وغیره ویکلم الناس بما یعرفون ویکف عما ینکرون واذا سألوک عن التوحید فقل کما قال عز وجل: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ * وَلَمْ یَکن لَّهُ کفُوًا أَحَدٌ. واذا سألوک عن الکیفیة فقل کما قال الله عز وجل لَیْسَ کمِثْلِهِ شَیْء 166
لَا یَکونُ شَیْءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَأَرَادَ وَقَدَّرَ وَقَضَی........................................................... 537
للناس فی التوحید ثلاثة مذاهب؛ نفی وتشبیه واثبات بغیر تشبیه. فمذهب النفی لا یجوز ومذهب التشبیه لا یجوز؛ لانّ الله تبارک وتعالی لا یشبهه شیء والسبیل فی الطریقة الثالثة اثباتٌ بلا تشبیه....................................................... 144
امام عصر4
واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجة الله علیهم. 209
حضرت عیسی(علیه السلام)
قم باذن الله................................................................................................................... 341
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) 27, 28, 29، 30، 57, 78, 82,95, 99, 148, 152, 163, 167, 169, 182, 185, 187, 195, 196, 197, 202, 203, 205, 206, 208, 219, 220, 222, 223, 224, 225, 232, 233, 234, 259, 283, 309, 325, 343, 344, 362, 403, 405, 406, 408, 448, 452, 460, 486, 501, 517, 520, 524, 529, 531
امام علی(علیه السلام). 27, 30, 100, 107, 114, 119, 133, 143, 146, 165, 176, 183, 193, 198, 207, 228, 268, 271, 283, 355, 402, 405, 432, 447, 448, 452, 455, 456, 509, 510
فاطمة الزهراء(علیها السلام)........................... 225, 486
امام حسین(علیه السلام).. 120, 144, 146, 177, 284
امام سجاد(علیه السلام)............. 120, 283, 335, 383
امام باقر(علیه السلام) 84, 93, 104, 140, 142, 399, 432, 529
امام صادق(علیه السلام) 73, 79, 84, 105, 115, 118, 133, 143, 151, 195, 231, 239, 251, 267, 271, 279, 325, 355, 432, 467, 483, 517, 524, 525
امام رضا(علیه السلام).......................... 144, 166, 537
امام عصر4............................................ 208
آدم(علیه السلام)...... 195, 197, 218, 400, 444, 452, 474
ابراهیم(علیه السلام) 228, 259, 303, 311, 400, 433
خضر(علیه السلام).................................................. 543
سلیمان(علیه السلام)............................................... 493
شعیب(علیه السلام)....................................... 519, 520
عیسی(علیه السلام) 179, 200, 201, 202, 203, 206, 225, 228, 328, 341, 492, 536
لوط(علیه السلام).................................................... 514
موسی(علیه السلام). 59, 202, 228, 357, 475, 514, 519, 520, 533, 543
نوح(علیه السلام)................................. 513, 514, 529
هارون(علیه السلام)................................................. 475
یعقوب(علیه السلام)...................................... 222, 232
یوسف(علیه السلام)................... 179, 218, 222, 232
یونس(علیه السلام)................................................. 539
آشوری، حسین..................................... 164
آلوسی، محمود.......................... 58, 96, 97
آملی، سیدحیدر.................................... 268
ابرهه........................................................ 61
ابلیس... 189, 191, 192, 193, 194, 195, 196, 197, 210, 211, 406
ابنابیعمیر............................................ 239
ابنالانباری، ابوالبرکات........................... 97
ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم....... 223, 403
ابنحجر عسقلانی....................... 132, 221
ابنسینا................................. 52, 270, 279
ابنشهرآشوب....................................... 174
ابنعباس...................................... 198, 282
ابنفارس............................... 95, 204, 510
ابنمسکان.............................................. 105
ابنمنظور، جمالالدین محمدبنمکرم 52, 58, 59, 61, 63, 114, 164, 201, 219, 244, 357, 376, 429, 444, 453, 498
ابنهشام................................................. 240
ابوبصیر.................................................. 105
ابوجحیفه............................................... 183
ابوحمزة ثمالی............................. 120, 124
ابوذر...................................................... 283
ابوسعید ابوالخیر................................... 279
ابوسفیان................................................ 520
ابوهذیل علاف معتزلی.......................... 132
اتکینسون................................................. 63
احسائی، ابنابیالجمهور...... 99, 148, 421, 485
احمدبنحنبل............................... 220, 221
احمدبنیحیی........................................... 61
احمدخان هندی.................................... 202
اربلی، علیبنعیسی..................... 209, 405
اردبیلی، احمدبنمحمد (محقق و مقدس اردبیلی) 35
ازهری، ابومنصور محمدبناحمد. 164, 204, 429
اسکندری، محمدحسین................ 53, 376
اشعری، شیخابوالحسن علیبناسماعیل 132,133, 270, 272, 305
اصحاب کهف.......................................... 35
اعوانی، غلامرضا................................... 306
ایجی، قاضی عضدالدین... 272, 382, 417, 437
بحرانی، ابنمیثم.................................... 100
بحرانی، سیدهاشم................................. 251
بخاری، محمدبناسماعیل..................... 221
براهنی، محمدنقی................................... 63
برقی، احمدبنمحمدبنخالد....... 105, 112
بستانی، بطروس.................................... 201
بسکویچ، راجر...................................... 305
بلاغی، شیخمحمدجواد......................... 217
بنیاسرائیل............................................... 59
بیضاوی، ابوسعید عبداللهبنعمر..... 80, 87, 96, 402
بیهقی، احمدبنحسینبنعلی............... 225
پاسکال، بلز........................................... 306
ترمذی، محمدبنعیسی......................... 221
تفتازانی، سعدالدین............................... 221
جابربنیزید جعفی................................. 399
جرجانی، علیبنمحمد........ 61, 272, 417
جوادی آملی، عبدالله....... 67, 87, 125, 132,153, 186, 211, 225, 262, 269, 272, 288, 312, 329, 349, 370, 393, 437, 503
جوهری، اسماعیلبنحماد.............. 58, 59, 164, 511
حاکم نیشابوری، محمدبنمحمد........... 225
حداد عادل، غلامعلی............................ 201
حسن، عباس........................................... 96
حسنزاده آملی، حسن......................... 383
حسینزاده، محمد................................... 67
حسینی طهرانی، سیدهاشم................... 301
حلاج، حسینبنمنصور........................ 282
حلی، حسنبنیوسفبنمطهر (علامه حلی) 270, 383, 417
خمینی، سیدروحالله..................... 195, 284
دکارت، رنه.................................. 305, 306
دهخدا، علیاکبر..................... 58, 63, 418
دیلمی، حسنبنابیالحسن 220, 405, 432
رادمنش، عزتالله.................................. 164
رازی، فخرالدین (فخر رازی)................. 80
راغب اصفهانی، حسین........................... 58
راوندی، قطبالدین سعیدبنهبةالله.............. 195, 209
ربانی گلپایگانی، علی.................... 67, 375
رجبی، محمود......................................... 63
رشیدرضا، محمد......................... 217, 403
زراره................................................ 93, 115
زمخشری، محمودبنعمر 58, 95, 97, 377
سبحانی، جعفر 67, 125, 153, 172, 186, 225, 234, 262, 268, 356, 370, 375, 384, 393, 503, 543
سبحانی، کریم.................................. 64, 77
سبزواری، حاجملاهادی...... 52, 240, 270, 356
سجادی، جعفر...................................... 281
سجستانی، سلیمانبناشعث........ 220, 225
سعدی.................................................... 283
سفیانبنعیینه........................................ 132
سلمان فارسی........................................ 283
سیدبنطاووس، رضیالدین علی 108, 120, 146, 177, 284, 405
سیوری حلی، مقدادبنعبدالله (فاضل مقداد). 35, 132, 530
سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن.. 61, 132, 240
شرتونی، سعید......................................... 61
شریف رضی.......................................... 444
شریفی، احمدحسین.......... 170, 376, 381
شعیری، تاجالدین.................................. 325
شهرابی، محمد.................. 171, 207, 208
شهرستانی، محمدبنعبدالکریم... 272, 305
صابی، ابواسحاق................................... 281
صدوق، محمدبنعلیبنحسین (شیخ صدوق) 63, 79, 93, 99, 101, 105 , 108, 112, 119, 132, 133, 144, 166, 176, 198, 207, 209, 220, 221, 228, 239, 251, 267, 268, 271, 301, 355, 399, 408, 444, 455, 471, 475, 509, 517, 525
صفار، محمدبنحسنبنفروخ............... 323
صلیبا، جمیل......................................... 305
طارق محاربی........................................ 163
طباطبایی، سیدمحمدحسین..... 25, 29, 32, 56, 67, 78, 80, 83, 94, 96, 97, 118, 125, 136, 140, 168, 182, 204, 207, 219, 220, 225, 234, 250, 255, 256, 259, 262, 269, 271, 272, 287, 288, 303, 312, 323, 349, 370, 377, 399, 401, 410, 412, 427, 433, 452, 458, 462, 484, 485, 503, 512, 538, 543
طبرانی، سلیمانبناحمد....................... 220
طبرسی، علیبنحسن........................... 455
طبرسی، فضلبنحسن 97, 198, 209, 240, 279, 309, 377
طبری، محمدبنجریر............................ 221
طوسی، ابوجعفر محمدبنحسن (شیخ طوسی)........... 120, 209, 240, 405
عاملی، زینالدین (شهید ثانی).............. 279
عاملی، شیخحر........................................ 28
عبدالمطلب.............................................. 61
عبدالملک، بطروس............................... 201
عراقی، فخرالدین.................................. 281
عروسی حویزی، عبد علیبنجمعه...... 251
عزیزیکیا، غلامعلی.............................. 164
عسکری، سیدمرتضی............................ 225
عکبری، عبداللهبنحسین....................... 240
علمالهدی، سیدمرتضی......................... 530
عیاشی، محمدبنمسعود..... 105, 174, 220, 323
غزالی، ابوحامد محمد................. 272, 384
غفاری، علیاکبر.................................... 207
فراء، ابوزکریا یحییبنزیاد.................... 240
فراتبنابراهیمبنفرات کوفی.............. 141
فراهیدی، خلیلبناحمد.... 376, 429, 453
فرعون.................................................... 533
فروغی بسطامی..................................... 147
فیروزآبادی، محمدبنیعقوب................ 164
فیومی، احمدبنمحمد.. 52, 59, 139, 204
قاضی عبدالجبار معتزلی.... 133, 153, 270, 382
قتاده....................................................... 198
قزوینی، محمدبنیزید.................. 220, 221
قمی، شیخعباس................. 108, 120, 146
قمی، علیبنابراهیم.. 105, 115, 221, 325, 513
قوشچی، علاءالدین علیبنمحمد......... 381
کاپلستون، فردریک................................ 306
کاشانی (قاسانی)، ملاعبدالرزاق.............. 52
کفعمی، ابراهیمبنعلی.......................... 405
کلینی، محمدبنیعقوب 62, 63, 73, 99, 104, 105, 108, 119, 140, 146, 206, 207, 271, 283, 404, 405, 444, 455, 467, 471, 472, 475, 509, 517, 537
لاهیجی، ملاعبدالرزاق.......................... 270
لایبنیتس.............................................. 305
ماروت................................................... 491
مازندرانی، مولی محمدصالح................ 132
مجاهدبنجبر............................... 221, 528
مجلسی، محمدباقر.................. 62, 63, 79, 99, 100, 101, 104, 105, 108, 112, 113, 119, 120, 140, 144, 146, 147, 148, 152, 163, 177, 183, 195, 197, 198, 209, 220, 228, 239, 267, 271, 284 , 309, 325 , 383, 409, 424, 432, 444, 448, 455, 469, 483, 485, 513, 517, 519 , 524 , 525, 529
محمدبنحسینبنعبدالله (شیخ بهائی). 409
مریم(علیها السلام)............. 202, 323, 328, 534, 536
مشهدی، ابوعبدالله محمدبنجعفر........ 432
مصباح یزدی، محمدتقی.. 52, 53, 56, 63, 64, 67, 75, 77, 80, 87, 125, 142, 164, 168, 170, 171, 172, 182, 204, 207, 208, 211, 234, 240, 245, 249, 259, 268, 269, 271, 273, 274, 275, 279, 302, 318, 319, 320, 343, 356, 376, 381, 390, 409, 410, 418, 437, 451, 452, 498
مطهری، مرتضی... 63, 67, 87, 153, 234, 242, 244, 318, 393, 410, 412
مظفر، محمدرضا......................... 240, 241
معین، محمد................................ 281, 532
ملاصدرا. 52, 132, 270, 276, 282, 417, 424, 427
مولوی بلخی، جلالالدین محمد. 278, 428
نمرود..................................................... 228
نیکلسون، رنولد الین............................. 278
نیوتن..................................................... 305
ورامبنابیفراس.................................... 455
هاروت................................................... 491
هشامبنحکم................................ 239, 251
هیثمی، نورالدین................................... 220
یوسف نجار........................................... 202
افغانستان............................................... 205
پاکستان.................................................. 205
شام........................................................ 520
کعبه.................................................. 61, 62
لیدن....................................................... 278
مدین............................................ 519, 520
مدینه............................................ 490, 520
مصر....................................................... 519
مکه..................................... 253, 489, 520
هلند....................................................... 278
هند........................................................ 205
آفتاب ولایت......................................... 211
آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن............... 217
آموزش عقاید................................. 87, 234
آموزش فلسفه.. 52, 64, 67, 75, 80, 142, 172, 245, 249, 268, 269, 271, 273, 274, 275, 279, 302, 318, 319, 320, 356, 390, 418, 451, 498
اخلاق در قرآن........... 53, 168, 182, 376
ارشاد القلوب......................................... 405
اسماء الله الحسنی.................................. 384
اعلام الدین.................................. 220, 432
إعلام الوری بأعلام الهدی..................... 209
اقبال الاعمال........... 108, 120, 146, 177, 284, 405
اقرب الموارد........................................... 61
الابانة عن اصول الدیانة............... 272, 305
الاتقان فی علوم القرآن.......................... 240
الاربعون حدیثا...................................... 409
الاقتصاد فی الاعتقاد.............................. 272
الالهیات علی هدی الکتاب والسنة والعقل.. 153, 172, 268, 356, 370, 384, 393, 543
الامالی (سید مرتضی)........................... 530
الامالی (شیخ صدوق)....... 220, 221, 444, 455
البرهان فی تفسیر القرآن.............. 104, 251
البیان فی غریب القرآن............................ 97
التبیان فی اعراب القرآن........................ 240
التبیان فی تفسیر القرآن......................... 240
التعریفات................................................. 61
التوحید..... 79, 93, 101, 105, 108, 112, 132, 133, 144, 166, 198, 220, 228, 239, 251, 267, 268, 271, 301, 355, 399, 408, 471, 475, 509, 517, 525
الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الاربعة.... 52, 270, 276, 417, 424, 427
الخرائج.................................................. 209
الخصال.................................................. 176
الدر المنثور............................................ 132
الرسائل التوحیدیة........................ 287, 288
السنن الکبری........................................ 225
الصحیفة السجادیة الجامعة........... 335, 383
الغیبة (شیخ طوسی).............................. 209
القاموس المحیط.................................... 164
الکافی.. 62, 63, 73, 99, 104, 105, 108, 119, 140, 146, 206, 207, 271, 283, 404, 405, 444, 455, 467, 471, 472, 475, 509, 517, 537
الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل 58, 95, 97, 377
الكافی...................................................... 27
اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع..... 272
اللوامع الالهیة............................... 132, 530
المبدأ والمعاد......................................... 270
المجازات النبویة.................................... 444
المحاسن...................................... 105, 112
المزار الکبیر.......................................... 432
المزهر فی علم اللغة وانواعها.................. 61
المستدرک (حاکم نیشابوری)............... 225
المصباح................................................. 405
المصباح المنیر.............. 52, 59, 139, 204
المعجم الاوسط..................................... 220
المعجم الفلسفی..................................... 305
الملل والنحل................................ 272, 305
المنار...................................................... 403
المنطق.......................................... 240, 241
المواقف فی علم الکلام.... 272, 382, 417, 437
المیزان فی تفسیر القرآن.. 25, 29, 32, 34, 78, 80, 83, 94, 96, 97, 118, 125, 136, 140, 168, 182, 186, 204, 207, 219, 220, 225, 234, 255, 256, 259, 262, 269, 272, 288, 303, 323, 349, 377, 399, 401, 410, 412, 427, 433, 452, 458, 462, 484, 485, 503, 512, 543
النحو الوافی............................................. 96
انسانشناسی............................................ 63
اوستا...................................................... 201
بحار الانوار... 62, 63, 79, 99, 100, 101, 104, 105, 108, 112, 113, 119, 120, 140, 144, 146, 147, 148, 152, 163, 177, 183, 195, 197, 198, 209, 220, 228, 239, 267, 271, 284, 309, 325, 383, 409, 424, 432, 444, 448, 455, 469, 483, 485, 513, 517, 519, 524, 525, 529
بصائر الدرجات..................................... 323
بهسوی خودسازی.... 63, 64, 77, 87, 125
تاریخ فلسفة غرب................................. 306
ترتیب کتاب العین............. 376, 429, 453
تعدد قرائتها........................................ 164
تعلیقة علی نهآیه الحکمة........... 52, 56, 80
تفسیر البیضاوی...................... 80, 96, 402
تفسیر العیاشی.......... 105, 174, 220, 323
تفسیر القرآن الکریم (ملاصدرا)............ 282
تفسیر القرآن وهو الهدی والفرقان......... 202
تفسیر القمی.... 104, 115, 221, 325, 513
تفسیر المنار........................ 217, 403, 404
تفسیر فرات کوفی................................. 141
تفسیر مجاهد............................... 221, 528
تفسیر موضوعی قرآن کریم...... 67, 87, 125, 186, 211, 269, 288, 370, 503
تفسیر نور الثقلین......................... 104, 251
توحید.................................................... 164
توحید در قرآن 153, 225, 262, 272, 312, 329, 349, 393, 437
توحید در نظام عقیدتی و نظام ارزشی اسلام 164, 168, 170
تورات.................................................... 481
تهذیب اللغة........................ 164, 204, 429
ثواب الاعمال........................................ 408
جامع الاخبار......................................... 325
جامع الاسرار ومنبع الانوار................... 268
جامع البیان فی تأویل القرآن................. 221
جامع المقدمات..................................... 164
جوامع الجامع.......................................... 97
حرکت در نظام طبقاتی فلسفة ماتریالیستی نظام توحیدی 164
حسن و قبح عقلی................................. 375
حقوق و سیاست در قرآن.. 171, 207, 208
دائرةالمعارف وهو قاموس عام لکل فن ومطلب 201
دانشنامة جهان اسلام............................ 201
در پرتو ولایت............................. 204, 211
درآمدی بر معرفتشناسی و مبانی معرفت دینی 67
دیوان حافظ........................................... 282
راه و راهنماشناسی...................... 340, 343
راهشناسی.............................................. 207
رحیق مختوم......................................... 132
رسائل وفتاوی شیخ الاسلام فی التفسیر والحدیث والاصول والعقائد والآداب والاحکام 223
روح المعانی.............................. 58, 96, 97
زبدة البیان................................................ 35
زمینه روانشناسی.................................... 63
سرمآیه ایمان.......................................... 270
سنن ابنماجه............................... 220, 221
سنن ابیداود................................ 220, 225
سنن ترمذی........................................... 221
شرح اصول الخمسة. 133, 153, 270, 382
شرح اصول کافی................................... 132
شرح الاسماء الحسنی........................... 356
شرح الاشارات والتنبیهات...................... 52
شرح العقائد النسفیة.............................. 221
شرح المواقف.............................. 272, 417
شرح منازل السائرین............................... 52
شرح منظومه................................ 240, 270
شرح نهج البلاغة................................... 100
صحاح اللغة................... 58, 59, 164, 511
صحیح بخاری....................................... 221
صحیفة نور................................... 195, 284
عدل الهی.................... 67, 393, 410, 412
عقائد الاسلام......................................... 225
علل الشرایع............................ 63, 99, 444
عوالی اللئالی............... 99, 148, 421, 485
عیون اخبار الرضا(علیه السلام)........... 220, 221, 517
فتح الباری بشرح صحیح بخاری. 132, 221
فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی 281
فرهنگ معین......................................... 532
فطرت............................................... 63, 67
فطرت و دین........................................... 67
فلسفة اخلاق...................... 171, 376, 381
فی ظل اصول الاسلام.................. 225, 234
قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة.......... 223
قاموس الکتاب المقدس........................ 201
قصص الانبیاء....................................... 195
کتاب مقدس.......................................... 201
کشف الغمة فی معرفة الائمه....... 209, 405
کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد. 270, 381, 383, 417
کمال الدین وتمام النعمة.............. 207, 209
کنز العرفان............................................... 35
لسان العرب..... 52, 58, 59, 61, 63, 114, 164, 201, 219, 244, 357, 376, 429, 444, 453, 498
لغتنامة دهخدا....................... 58, 63, 418
مثنوی معنوی............................... 278, 428
مجمع البیان.... 198, 240, 279, 309, 377
مجمع الزوائد......................................... 220
مجموعه ورام......................................... 455
مجموعهآثار شهید مطهری.... 67, 87, 153, 234, 244, 318, 393
مسند احمد.................................. 220, 221
مشکوة الانوار........................................ 455
مصباح الشریعة...................................... 279
مصباح المتهجد........................... 120, 405
معارف قرآن.......................................... 409
معارف قرآن 2 (جهانشناسی).............. 240
معارف قرآن 3 (انسانشناسی).... 409, 410, 452
معانی الاخبار..................... 119, 268, 444
معانی القرآن.......................................... 240
معجم مقاییس اللغة.............. 95, 204, 510
مغنی اللبیب........................................... 240
مفاتیح الجنان..................... 108, 120, 146
مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)................. 80
مفاهیم القرآن............................... 503, 543
مفردات الفاظ القرآن............................... 58
مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین 132, 133, 270, 305
من لا یحضره الفقیه............................... 220
مناقب آل ابی طالب(علیه السلام)........................... 174
منشور جاوید.... 67, 125, 186, 225, 234, 262
منیة المرید............................................. 279
نظریة حقوقی اسلام.............................. 437
نقد و بررسی مکاتب اخلاقی............... 170
نهآیه الحکمة.......... 56, 67, 269, 271, 370
نهج البلاغه.... 27, 30, 51, 96, 107, 114, 131, 133, 143, 148, 166, 169, 176, 183, 191, 271, 357, 359, 402, 408, 432, 447, 450, 451, 452, 455, 456, 469
وسائل الشیعة........................................... 28
اشاعره.. 132, 153, 227, 272, 286, 305, 319, 380, 381, 391, 400, 403, 417, 537
اصالت پویایی........................................ 305
حکمت متعالیه............................. 273, 282
حکمت مشائی...................................... 273
شیعه.............................................. 153, 381
عدلیه..... 373, 381, 383, 386, 391, 392
قدریه..................................................... 510
معتزله.... 132, 153, 305, 381, 382, 530
مکانیسم................................................. 305
وهابیت......................................... 205, 223
یهودیت.................................................. 201