جمهوری اسلامی ایران، که بهبهای خونهای پاک هزاران انسان آزاده و فداکار بهدست آمده، نظامی است که اسلامیبودن، ویژگی اصلی و ممتاز آن است. در برپایی این نظام، عوامل و شرایط فراوانی مؤثر بودهاند؛ ولی محور همة آنها علاقه به اسلام است، و بقای آن بهشکل نظام اسلامی نیز در صورتی امکانپذیر خواهد بود که این ویژگی همچنان محفوظ بماند. مکتبیبودن نظام و ابتنای آن بر اصول و ارزشهای خاص، و بهدیگرسخن، تبعیت نظام از سلسله اصول و عقاید و افکاری خاص، دستکم در دو بعد تجلی مییابد: یکی در بعد قانونگذاری و دیگری در بعد حکومت و اجرا. البته میتوان بعد سومی نیز با عنوان بعد قضایی درنظر گرفت، که بهاندازة قوة مقننه و دستگاه اجرایی اصالت ندارد.
با توجه به مطلب پیشگفته، نظامی اسلامی خواهد بود که نخست، قوانینی که آن نظام، معتبر میداند و از آن دفاع میکند، اسلامی باشد. دوم، متصدیان اجرای این قوانین، براساس ضوابط و اصول و ارزشهای اسلامی، به این مقام دست یابند. بنابراین اسلامیبودن نظام، وابسته به این است که در هر دو بعد، قوانین و مقررات اسلام ملاک عمل قرار گیرد؛ ازاینرو اگر قوانین از مسیر اسلامی منحرف شود و قوانین غیراسلامی ملاک اجرا قرار گیرد، یا تمام قوانین مطابق با شرع اسلام باشد اما متصدیان امور و مسئولان اجرایی، براساس ضوابط و معیارهای اسلامی، عهدهدار این مناصب و مسئولیتها نشوند، چنین نظامی را نمیتوان بهتمام معنا اسلامی دانست. آنچه در این
کتاب محل بحث قرار خواهد گرفت، بخش دوم بحث، یعنی بررسی ضوابط و شرایط کسانی است که عهدهدار امور مسلمانان میشوند و از میان این مناصب، مهمترین آن یعنی ولایت فقیه بررسی خواهد شد.
کشورهای گوناگونی چون موریتانی و پاکستان، عنوان «جمهوری اسلامی» را یدک میکشند؛ اما آن کشوری که میتواند ادعا کند به اسلام نزدیکتر است، جمهوری اسلامی ایران میباشد. ازدیگرسو، ما در موقعیتی زندگی میکنیم که هویت اجتماعیمان با واژة ولایت فقیه شناخته میشود؛ چنانکه در هرجای دنیا سخن از نظام جمهوری اسلامی بهمیان میآید، این واژه به ذهن خطور میکند. درواقع جمهوری اسلامی ایران، بدون ولایت فقیه شناختهشده نیست و سخت به این امر گره خورده است. بنابراین اگر ولایت فقیه از این نظام حذف شود، چیزی به نام نظام اسلامی باقی نخواهد ماند. ازاینرو تلاش برای تبیین موضوع ولایت فقیه و تقویت عملی آن، درواقع خدمت به حفظ و بقای اسلام در عالم است. متقابلاً هرگونه تلاشی، با هر دلیلی، برای اینکه نظریة ولایت فقیه را خدشهدار کند یا عملاً موجب تضعیف آن شود، درحقیقت تیشهزدن به پایههای بنای اسلام در این عالم است.
ازاینرو ما در این کتاب کوشیدهایم ضمن تبیین درست مبانی و اصولی که ولایت فقیه بر آنها مبتنی است، از این دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی دفاعی معقول و منطقی بهدست دهیم. البته افزون بر این مباحث بنیادین، خواهیم كوشید ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی را نیز بکاویم تا در این زمینه شبههای نتواند در ذهن و فکر خوانندة کتاب اثر گذارد و اعتقادات او را در این عرصه دچار تزلزل و خدشه سازد.