صوت و فیلم

صوت:
17

فهرست مطالب

جلسه دهم؛ رحمت‌های معنوی

تاریخ: 
يكشنبه, 7 تير, 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌ یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/07، مطابق با یازدهم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

رحمت‌های معنوی

یَا مَنْ تَحَمَّدَ إِلَى عِبَادِهِ بِالْإِحْسَانِ وَ الْفَضْلِ، وَ غَمَرَهُمْ بِالْمَنِّ وَ الطَّوْلِ. مَا أَفْشَى فِینَا نِعْمَتَكَ، وَ أَسْبَغَ عَلَیْنَا مِنَّتَكَ، وَ أَخَصَّنَا بِبِرِّكَ! هَدَیْتَنَا لِدِینِكَ الَّذِی اصْطَفَیْتَ، وَ مِلَّتِكَ الَّتِی ارْتَضَیْتَ، وَ سَبِیلِكَ الَّذِی سَهَّلْتَ، وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَیْكَ، وَ الْوُصُولَ إِلَى كَرَامَتِكَ ...

امام سجاد علیه‌السلام در این فراز، در مقام حمد و ستایش خداوند متعال عرض می‌کند: ای کسی که با بندگانش آن چنان با احسان و فضل رفتار کردی و آن‌ها را چنان غرق نعمت‌ها و برکات خود کردی که آن‌ها را وادار به حمد و ستایش خود کردی! چه‌قدر نعمت‌های تو در میان ما شایع‌اند و چه‌قدر نعمت‌های تو فراوان بر ما ریزش کرده، و چه برّ و احسان‌هایی که به ما اختصاص دادی (ظاهرا معنای این فراز این است که خدا برای امت‌ اسلامی احسان‌هایی در نظر گرفته که به ملت‌های دیگر عطا نکرده است. در این‌جا ممکن است سؤال شود: مگر خدا چه نعمتی به شما داده که به دیگران نداده است؟ ‌در چنین مقامی حضرت عرض می‌کند:) ما را به دینی هدایت کردی که آن را برگزیده‌ای. (دین اسلام دین برگزیده و از همه ادیان برتر است). ما را به دین اسلام مشرف کردی که اختصاص به ما دارد و امت‌های گذشته این دین و شریعت را نداشتند. (البته به یک معنا دین حق، اسلام است، اما دین گاهی به شریعت اطلاق می‌شود که در این صورت شریعت اسلام در برابر شریعت یهود و نصاری قرار می‌گیرد. منظور از شریعت، دین به لحاظ احکام و ویژگی‌های خاص خود است)، و این آیینی است که آن را بسیار پسندیدی، و راهی به سوی تو است که آن را آسان قرار دادی، و ما را نسبت به قرب خود بینا کردی، و بینشی به ما دادی که بفهمیم چگونه باید به تو نزدیک شویم، و چه کنیم که به کرامتی دست یابیم که تو برای اولیای خودت ذخیره کرده‌ای.

نعمت اختصاصی امت اسلام

البته سایر ادیان هم راه‌هایی به سوی خدا بوده‌اند، اما اسلام این امتیاز را دارد که در عین کامل بودن، عسر و حرج و تکلیف‌های شاق در آن نیست. از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت شده است: بعثت على الشّریعة السّمحة السّهلة؛1 «من بر شریعت آسان مبعوث شدم.» در مقابل، در شرایع سابق احکام سختی وجود داشته است. در قرآن بیان شده که خداوند برای خصوص بنی‌اسرائیل احکام سختی نازل کرده بود، آن‌جا که می‌فرماید: فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ.2 برخی از چیزها قبل از نزول شریعت حضرت موسی علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام بر مردم حلال بوده و از طیبات محسوب می‌شده است، اما خداوند به عنوان کیفری برای لج‌بازی‌های بنی‌اسرائیل آن‌ها را بر ایشان حرام کرد.

وقتی این فراز از دعا را با عبارت‌های قبلی مقایسه می‌کنیم تفاوت بارزی مشاهده می کنیم. در عبارت‌های قبلی که چند ویژگی از ویژگی‌های نعمت‌های الهی ذکر شده بود، همه توصیفی از نعمت‌های عینی بودند (پاداش هفتصد برابری ‌انفاق، پاداش ده ‌برابری به اعمال نیک و ...)، اما در این فراز سخن از نعمت‌های معنوی است. به تعبیر دیگر آن‌ها نعمت‌های تکوینی و این‌ها نعمت‌های تشریعی را بیان می‌کنند. حضرت در این فراز از نعمت‌های برتری سخن می‌گویند که به امت اسلام اختصاص داده شده است.

نعمت عقل

ما انسان‌ها به اقتضای فهم طبیعی و زندگی مادیِ خویش، وقتی سخن از نعمت‌ می‌شود، به خوردنی‌ها، پوشیدنی‌ها و آن‌چه مایه راحتی زندگی مادی است توجه پیدا می‌کنیم و کمتر توجه می‌کنیم که اموری مانند فهم، شعور، هدایت و عقل چه‌قدر ارزش دارند. در حالی‌که اگر دقت کنیم همه نعمت‌های مادی در مقابل نعمت‌های معنوی کم‌ارزش جلوه می‌کنند. اگر این نعمت‌های معنوی نبود نعمت‌های مادی چندان سودی به انسان نمی‌بخشیدند و چه بسا موجب ضرر و زیان انسان هم می‌شدند. وقتی این نعمت‌های مادی نعمت حقیقی می‌شوند؛ یعنی صد در صد به نفع انسان تمام می‌شوند، که برای زندگی ابدی وی مفید باشند، وگرنه خوشی‌های دنیا گاهی به ضرر حیات اخروی انسان تمام می‌شوند. چیزی را که چند روز خوشی داشته باشد و بعد ناراحتی و عذاب به دنبال بیاورد نمی‌توان نعمت حقیقی دانست. البته خدا که این نعمت‌ها را عطا کرده برای عذاب عطا نکرده است، بلکه ما از آن سوءاستفاده می‌کنیم (بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا3)، و ماییم که نعمت خدا را تبدیل به نقمت می‌کنیم. آن وقتی این نعمت‌ها به نفع ما تمام می‌شوند که از همه آن‌ها در راهی استفاده کنیم که او می‌پسندد و این یعنی انسان برای استفاده از نعمت‌ها احتیاج به هدایت دارد.

محدودیت‌های عقل

ما بسیاری از معلومات را با نعمت عقل خویش به دست می‌آوریم که نعمتی معنوی است و به این نعمت هم کمتر توجه داریم. اما عقلای عالم هم اعتراف دارند که بُرد و توان عقل هم بی‌نهایت نیست، بلکه محدود است و تنها اموری خاص را می‌تواند به انسان نشان دهد. انسان نمی‌تواند همه خیرات و همه عیوب و راه‌های غلط را تنها با عقل خویش درک کند. ما در زندگی فردی خود نیازمند این هستیم که بدانیم چه چیز برای بدن‌مان مفید و چه چیز برای آن مضر است. در حقیقت سلامتی هر عضوی بلکه هر سلولی از بدن یک نعمت است. اما چگونه می‌توان سلامتی آن‌ها را حفظ کرد؟ دانشمندان بزرگ عالم از گذشته تا به‌حال برای یافتن راه‌های تأمین‌کننده سلامتی و درمان بیماری‌ها واقعا تلاش‌های طاقت‌فرسایی کرده‌اند، اما هنوز راه درمان بسیاری از بیماری‌ها بر انسان پوشیده است. عقل بشر بعد از این همه تلاش در طول هزاران سال هنوز نمی‌تواند سلامتی بدن خویش را به‌طور کامل حفظ کند. تازه این مشکل مربوط به بدن ماست.

ما که معتقدیم حقیقت انسان و جزء اشرف انسان، روح او است و روح هم چون بدن امراضی دارد، عقل ما چگونه می‌تواند آن‌ها درک کند؟ بسیاری از دانشمندان عالم هنوز معتقدند چیزی به نام روح وجود ندارد و آن‌چه به نام روح خوانده می‌شود چیزی جز کارکردهای سلول‌های مغز نیست. بعد از این‌که عقل با زحمت فراوان اثبات کند که جوهری بسیار شریف و منسوب به خدا به نام روح وجود دارد، چگونه می‌تواند امراض آن را و راه درمان آن امراض را بشناسد؟

این مشکلات مربوط به زندگی فردی ما بود. در زندگی اجتماعی ما هم، هزاران مساله فراتر از مسائل فردی پیش می‌آید که انسان نیازمند حل آن‌ها است و باید پاسخی برای آن‌ها بیابد. برای مثال در مسأله قضاوت، دانشکده‌های مهم و مراکز تحقیقاتی مهم عالم درباره احکام دادرسی تحقیق می‌کنند و هزاران کتاب در زمینه این‌که اصلا جرم چیست، علت پیدایش آن چیست، با مجرم چگونه باید رفتار کرد، و این که آیا کسی که مرتکب جرم می‌شود باید به عنوان مجرم مجازاتش کرد یا بیمار محسوب می‌شود و باید او را معالجه کرد، و هزاران سؤال دیگر تألیف می‌شود، اما ما هنوز یک نظام حقوقی نداریم که در همه عالم پذیرفته شده باشد. ده‌ها نظام مختلف هست که بسیاری از آن‌ها تفاوت‌های زیادی با هم دارند. همه کسانی که این نظام‌ها را طراحی کرده‌اند هم عقل دارند، هم عقل‌شان را به کار می‌گیرند، و هم چه بسا با در نظر گرفتن مصلحت کشور خودشان بدون غرض‌ورزی قانون وضع کنند؛ اما عقل‌شان بیش از این نمی‌رسد. امروز قانونی را وضع می‌کنند و چندی بعد اعتراف می‌کنند که اشتباه کرده‌اند و باید آن را عوض کنند، و این روند دائما در همه نظام‌های حقوقی برقرار است. همه این‌ها نشانه ضعف عقل بشر در اداره امور زندگی است.

برای کسی که معتقد است عمر انسان بی‌نهایت است و تولدی دیگر در عالمی دیگر خواهد داشت، این مسأله نیز مطرح می‌شود که برای آن حیات چه باید انجام دهد. برخی گمان می‌کنند همان‌طور که ما در این‌جا با علم و عقل خود راه زندگی را پیدا می‌کنیم، آن‌جا هم همین کار را انجام می‌دهیم (وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا4). اما برای آن‌هایی که معتقدند آن‌جا محل کار نیست، بلکه محل برداشت است این مسأله مطرح می‌شود که در این زندگی دنیوی چه کاری باید برای زندگی اخروی انجام دهیم؟ شاید بتوانیم درک کنیم که ظلم‌هایی که عقل قبح آن‌ها را درک می‌کند برای حیات اخروی ما نیز ضرر دارند، اما این پاسخ، همه دردها را دوا نمی‌کند. کوچک‌ترین مسائل زندگی فردی و اجتماعی باید مشخص شود که چه رابطه‌ای با حیات اخروی ما دارند و عقل انسان توان چنین تشخیصی را ندارد.

نعمت تعلیم و هدایت الهی

این ناتوانی به‌خصوص در اموری تعبدی که ما به آن‌ها معتقدیم بیشتر نمود دارد. در این حوزه اگر عقل ما خیلی خوب کار کند می‌فهمیم که باید در مقابل خدا خضوع کنیم. اما عقل نمی‌تواند به سؤالات درباره چگونگی خضوع و عبادت، تعداد رکعات نماز، وقت و محدوده عبادات و مسائلی نظیر این‌ها پاسخ گوید. ازاین‌رو در قرآن تعابیری وجود دارد که از لزوم تعلیم الهی خبر می‌دهد، هم درباره انبیاء (وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ5)، و هم درباره عامه مردم (وَیُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ6). بشر نیازمند این است که از طرف خدا چیزهایی را بیاموزد که راهی برای فهم آن‌ها ندارد. اگر انسان این نکته را درک کند، می‌فهمد که دین چه نقشی در سعادت ما انسان‌ها دارد. دینْ حکم کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین مسائل روزمره را تعیین می‌کند و ما را در همه امور هدایت می‌کند؛ از نحوه ورود و خروج به مکان‌های گوناگون گرفته تا مسائل مربوط به روابط زناشویی و خانواده، تا دیگر مسائل خرد و کلان اجتماعی که کتاب‌های فقهی ما را پر کرده‌اند.

اگر این‌ها دخالتی در سعادت و شقاوت ما نداشت، خداوند آن‌ها را بیان نمی‌فرمود. و عجیب این است که سعادت ابدی ما، سعادت دنیایی، سلامت روح و سلامت بدن ما همه با هم هماهنگ‌اند و اگر به دستورات دین عمل کنیم، هم بدنی سالم، هم روحی آرام، هم خانواده‌ای سالم، هم جامعه‌ای سعادت‌مند و هم آخرتی آباد خواهیم داشت. این‌ها در هم تنیده‌اند. اسلام همه احکام زندگی را با این‌که بخش‌های به‌ظاهر مستقلی دارند در هم تنیده و با هم مربوط کرده است به‌طوری که از هم انفکاک ندارند. جز علم و حکمت خداوند چه کسی می‌تواند این‌ها را تبیین کند؟ اگر انسان از سلامت کامل جسمی برخوردار باشد، فرزندان فراوانی داشته باشد و ... اما نداند که چگونه باید با آن‌ها رفتار کند همه این نعمت‌ها را از دست خواهد داد. بنابراین گل سر سبد همه نعمت‌ها هدایت است.

ویژگی‌های برجسته دین اسلام

امام سجاد علیه‌السلام بعد از ذکر مظاهری از رحمت خدا، به خدای متعال عرض می‌کند: هَدَیْتَنَا لِدِینِكَ الَّذِی اصْطَفَیْتَ؛ [اما نعمت‌هایی که به صورت اختصاصی به ما عطا کردی چه‌قدر زیاد است!] ما را به سوی دین برگزیده خود هدایت کردی! مجموعه هدایت الهی در دین خلاصه می‌شود (وَرَضِیتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا7)، که آخرین جزء تکمیل‌کننده‌اش، ولایت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه است (الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی8). امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: این دین را با این ویژگی‌ها به ما اختصاص دادی.

وَ مِلَّتِكَ الَّتِی ارْتَضَیْتَ؛ «ملت» معمولا به آیین عملی گفته می‌شود. دین شامل اعتقادات، اخلاق و احکام فردی و اجتماعی است، اما ملت معمولا به روش‌ها و آداب عملی گفته می‌شود. این غیر از کاربرد واژه ملت در فارسی به عنوان یک اصطلاح است که در مقابل دولت به‌کار می‌رود (گرچه کلمه‌اش عربی است). امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: آیینی که به ما دادی، برای ما بزرگ‌ترین نعمت است.

وَ سَبِیلِكَ الَّذِی سَهَّلْتَ؛ چنان‌که گفته شد، شرایع سابق هم سبل الی الله بودند. شریعه به معنای ورودگاهی است که از آن وارد رودخانه می‌شوند تا از آب آن استفاده کنند. در این‌جا شریعت به معنای راهی است که انسان وارد آن می‌شود تا به فیض و رحمت الهی برسد. همه شرایع آسمانی سبیل الی الله و در زمان خودشان دین حق بوده‌اند و ما هم به همه آن‌ها ایمان داریم. اما در بین همه این راه‌ها، راهی که از همه کامل‌تر و در عین حال از همه آسان‌تر است شریعت خاتم است. این از اعجازهای الهی است که ترکیبی در این دین به وجود آورده است که هم آثار بیشتری در سعادت انسان دارد و هم از سایر شرایع آسان‌تر است.

دین کامل‌تر برای انسان‌های کامل‌تر

ممکن است سؤال شود: مگر خدا بخیل بود که برای سایر امم چنین شریعتی با این خصوصیات قرار دهد؟ پاسخ اجمالی این سؤال این است که بشر برای دریافت شریعت کامل باید استعداد خاصی، به‌خصوص در روابط اجتماعی، پیدا کند تا آیین خاصی برای وی نازل شود. انسان از وقت ورود به این عالم مثل میوه‌ای است که در طول هزاران سال مراحل رشد را می‌گذراند و در هر زمانی برای تربیت او باید با آن رفتار متناسب با آن مرحله را داشت. برای مثال در برابر لج‌بازی‌ها و بهانه‌گیری‌های بنی‌اسرائیل لازم بود که خدای متعال تکلیف‌های شاقی برای‌ آنها وضع می‌کرد. قرآن به‌طور صریح می‌فرماید: بِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ.9

از ویژگی‌های شریعت اسلام این است که در عین کامل بودن، عمل به آن هم آسان است. دین اسلام هم به امور فردی، هم اجتماعی، هم مادی، هم معنوی، هم دنیوی و هم اخروی می‌پردازد و اجزای این ترکیب هم کاملا با هم هماهنگ هستند و هر کدام مکمل دیگری است. در عین حال عمل به آن هم آسان است. برای مثال هر تکلیفی اگر به حد حرج برسد برداشته می‌شود (وَمَا جَعَلَ عَلَیْكُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ10). روزه که این همه ثواب و فضیلت دارد اگر ضرر داشته باشد فقها گرفتن آن را جایز نمی‌دانند. این سهولت شریعت است که قرآن آن را در قالب یک قاعده کلی بیان می‌فرماید: یُرِیدُ اللّهُ بِكُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛11 «خدا براى شما آسانى مى‏خواهد و براى شما دشوارى نمى‏خواهد.» پس اسلام در عین حالی که دین کاملی است و همه ابعاد زندگی انسان را در برمی‌گیرد، در عین حال آسان‌ترین شرایع هم هست.

آشنایی با قرب خدا؛ نعمتی فراتر از همه نعمت‌ها

وَ بَصَّرْتَنَا الزُّلْفَةَ لَدَیْكَ وَ الْوُصُولَ إِلَى كَرَامَتِكَ؛ هدایت‌های معنوی‌ای که تا این‌جا ذکر شد به اموری برمی‌گردد که به نحوی ظاهر است. برای مثال به این برمی‌گردد که چگونه نماز بخوانیم، چگونه روزه بگیریم و... . اما خدای متعال اموری معنوی‌تر هم به ما یاد داده است که قدر آن را نمی‌دانیم. البته قدر همین شریعت را هم نمی‌دانیم. در صدر اسلام کسانی بودند که به‌خاطر مسلمان شدنشان بر پیغمبر منت می‌گذاشتند. خدای متعال فرمود: قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِیمَانِ؛[12] «بگو: بر من از اسلام‏آوردنتان منت مگذارید، بلكه [این‏] خداست كه با هدایت‏كردن شما به ایمان، بر شما منت مى‏گذارد.» اگر ماه رمضان روزه می‌گیریم نباید منتی سر خدا بگذاریم. خدای متعال بر ما منت دارد که با وادار کردن ما به روزه، هم سلامتی تن و روح ما را تأمین می‌کند و هم منافعی اجتماعی را به جامعه تزریق می‌نماید. از جمله این‌که موجب می‌شود کسانی که فقیر نیستند با درد فقرا و گرسنگان آشنا شوند. اما بالاتر از همه این‌ها این است که ما به این وسیله یاد می‌گیریم چگونه به خدا نزدیک شویم. امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید: درک این که ما نیاز به قرب تو داریم و راه رسیدن به این مقام را هم تو به ما یاد دادی.

امیدواریم خدای متعال به برکت بندگان شایسته‌اش به ما هم توفیق دهد که از هدایت‌های او استفاده کنیم و به کرامت الهی نائل شویم

و صلی ‌الله علی محمد و آله ‌الطاهرین

 


1. بحارالانوار، ج65 ص319.
2. نساء، 160.
3. ابراهیم، 28.
4. کهف، 36.
5. نساء، 113.
6. بقره،151.
7. مائده، 3.
8. همان.
9 . نساء، 160.
10.حج، 78.
11. بقره، 185.
12. حجرات، 17.