صوت و فیلم

صوت:
6

فهرست مطالب

جلسه یازدهم؛ شریف‌ترین شب در شریف‌ترین ماه

تاریخ: 
دوشنبه, 8 تير, 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌ یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/08، مطابق با دوازدهم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

شریف‌ترین شب در شریف‌ترین ماه

اللَّهُمَّ وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَایَا تِلْكَ الْوَظَائِفِ، وَ خَصَائِصِ تِلْكَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَانَ الَّذِی اخْتَصَصْتَهُ مِنْ سَائِرِ الشُّهُورِ، وَ تَخَیَّرْتَهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَزْمِنَةِ وَ الدُّهُورِ، وَ آثَرْتَهُ عَلَى كُلِّ أَوْقَاتِ السَّنَةِ بِمَا أَنْزَلْتَ فِیهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ النُّورِ، وَ ضَاعَفْتَ فِیهِ مِنَ الْإِیمَانِ، وَ فَرَضْتَ فِیهِ مِنَ الصِّیَامِ، وَ رَغَّبْتَ فِیهِ مِنَ الْقِیَامِ، وَ أَجْلَلْتَ فِیهِ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی هِیَ‏ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛

اجمال آن‌چه در جلسات گذشته تلاوت کردیم این است که امام سجاد علیه‌السلام فرمودند:‌ خدایا! چه نعمت‌های فراوانی به ما عطا فرمودی و ما را غرق در رحمت‌های خودت قرار دادی و همه این‌ها حمد و ستایش تو را اقتضا می‌کند و تا آن‌جا که لفظی برای حمد هست و معنایی برای تصور حمد باقی می‌ماند باید تو را ستایش کرد. و از بهترین نعمت‌هایی که به ما عطا کردی هدایت ما به‌ سوی دین خود بود. تا این‌جای دعا شرح داده شد. اما اهمیت هدایت به دین و بخش مهم‌تر آن، هدایت به اموری است که عقل بشر خود به‌تنهایی به هیچ وجه آن‌ها را درک نمی‌کند (تعبدیات محض). ازاین‌رو حضرت در ادامه می‌فرماید: خدایا! از پاک‌ترین، صاف‌ترین و خالص‌ترین این وظایف، ماه رمضان را قرار دادی.

در عبارت‌های قبلی اسمی از وظایف برده نشده است، اما حضرت فرمود: ما را به سوی دین هدایت کردی، و دین شامل وظایف انسان می‌شود و طبعا وظائف از آن استفاده می‌شود، گرچه تصریح به وجود وظایف نشده است. بنابراین ظاهرا «تلک» اشاره به لوازم هدایت به سوی دین است. روشن است که خود ماه رمضان از وظایف نیست، بلکه ماه رمضان ماهی است که خدا وظایف خاصی در آن تعیین کرده است. «صفایا» جمع صفیه به معنای چیزی است که صاف و خالص است. وظایف ماه رمضان از وظایف بسیار خالص است که جز انجام بندگی در برابر خدای متعال هیچ جهت دیگری در آن نیست. در قرآن اسم هیچ ماهی از ماه‌های دوازده گانه ذکر نشده جز ماه رمضان، و جایگاه این ماه در فقه و فرهنگ اسلامی احتیاج به توضیح ندارد. رمضان «شهر‌الله» نامیده شده است و ویژگی‌های ماه رمضان منحصر به فرد است و هیچ ماه دیگری این ویژگی‌ها را ندارد.

 خدایا! این ماه را از میان همه زمان‌ها و روزگارها انتخاب کردی و آن را از میان همه اوقات سال برگزیدی. [اما چگونه؟] با نزول قرآن و نور در این ماه ویژگی‌هایی اختصاصی به این ماه داده‌ای. ظاهرا مقصود از نور همان نور قرآن است چنان‌که قرآن می‌فرماید: قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِینٌ1 اما ممکن است مقصود، انوار دیگری غیر از قرآن باشد که بر پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده است. چون وحی‌های نازل شده بر پیغمبر منحصر به قرآن نیست.

خدایا! در این ماه ایمان را چند برابر کردی! می‌توان گفت: معنای زیاد کردن ایمان این است که در هر فرصتی که عبادت‌ها و زمینه‌ تقرب به خدا بیشتر باشد چون آن فرصت موجب افزایش ایمان می‌شود می‌گویند خداوند ایمان را زیاد کرده است. و در این ماه روزه را واجب کردی و در آن به برپایی نماز شب و شب‌زنده‌داری ترغیب نمودی. ظاهرا منظور از قیام، شب‌زنده‌داری است به اعتبار این که انسان از رختخواب بلند می‌شود. در سوره مزمل می‌فرماید: قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا.2 ظاهرا «قم» یعنی از رختخواب برخیز! یک احتمال هم این است که قیام به معنی نماز خواندن باشد. زیرا اصل نماز این است که آدم بایستد و نماز بخواند و عمده افعال نماز هم در حال ایستاده انجام می‌گیرد. ازاین‌رو قیام شب به معنای نماز خواندن در شب است. به هر حال تهجد از واجبات اختصاصی پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بود، ولی بر سایرین واجب نیست، اما بسیار نسبت به آن ترغیب شده است. خدای متعال درباره مؤمنینی که به مراتب عالی رسیدند می‌فرماید این‌ها کمی از شب را استراحت می‌کردند و بقیه را به عبادت می‌پرداختند: كَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ.3 به هر حال در ماه رمضان، سحرخیزی، شب‌زنده‌داری و عبادت مورد تاکید فراوان واقع شده است، به‌خصوص لیالی قدر. خدایا! به وسیله شب قدر به ماه رمضان جلالت بخشیدی؛ شب قدری که ارزش آن از هزار ماه بیشتر است.

شرافت ماه رمضان

ابتدا خلاصه‌ای از بحث‌هایی را که می‌توان درباره این فراز از دعا مطرح کرد بیان می‌کنم؛

اولا: یک سؤال ابتدایی این است که آیا خود زمان ماه رمضان، با صرف نظر از تشریعات آن و نزول قرآن در آن، فضلیتی دارد؟ این سؤال اختصاص به ماه رمضان ندارد و برای مثال روایات فراوانی درباره شب و روز جمعه وارد شده است که نشان از فضیلت آن‌ها نسبت به سایر زمان‌ها دارد. آیا این فضلیت برای خود زمان است یا نه به واسطه مقارناتش با اموری است که در این زمان اتفاق افتاده‌اند؟

ثانیا: آیا می‌توان گفت: چون قرآن در این ماه نازل شده روزه گرفتن در این ماه هم واجب شده است، یا وجوب روزه در این ماه خود فضلیتی است که اگر قرآن هم در این ماه نازل نشده بود روزه آن واجب بود؟

ثالثا: اصلا معنای نزول قرآن و نزول آن در ماه رمضان چیست؟

اما درباره سؤال نخست باید گفت: آن‌چه یقینی است و در این فراز هم به آن تصریح شده این است که مهم‌ترین شرافت ماه رمضان نزول قرآن و وجوب روزه گرفتن در این ماه است. بنابراین می‌توان گفت: اگر زمانی دارای فضائلی است حتما مقارناتی داشته و حوادث خیری در آن اتفاق افتاده است و آن مقارنات و حوادث منشأ فضلیت و شرف برای آن زمان شده‌اند.

در این‌جا می‌توان این سؤال را هم مطرح کرد که آیا ماه رمضان ترجیحی داشت که قرآن در آن ماه نازل شود یا نزول قرآن در این ماه باعث شرافت آن شده است و پیش از نزول قرآن ترجیحی نداشته است؟ شبیه این سؤال را درباره مکان‌های مقدس هم می‌توان مطرح کرد. برای مثال پیش از آن‌که خداوند زمین مکه را بیت‌الله بنامد و خانه کعبه در آن جا ساخته شود آیا آن‌جا خود فضلیتی داشته یا بدین خاطر که خدا آن را به عنوان بیت‌الله انتخاب کرد و نامش را بیت‌الله گذاشت شرف پیدا کرده است؟ برای پاسخ به این سؤال ما نه نفیا و نه اثباتا نه برهان عقلی داریم نه برهان قطعی نقلی که زمان یا مکان صرف‌نظر از حادثه‌ای که در آن اتفاق بیافتد یا فضلیتی در دین برایش اثبات شود، فی حد نفسه رجحانی دارد یا ندارد. به یک معنا می‌توان گفت: زمان از آن جهت که یک امتداد برای عالم اجسام است اجزایش فی حد نفسه با یکدیگر فرقی ندارند. چنان‌که برای هیچ طولی از آن جهت که طول است نمی‌توان امتیازی قائل شد. ولی ممکن است اشیایی که در این عالم‌اند در اثر ارتباطاتی که با هم پیدا می‌کنند و تأثیر و تاثراتی که بر یکدیگر می‌گذارند وضعیت خاصی برای بخشی از زمان یا بخشی از مکان پیش آورند که آن بخش را برای کاری خاص مناسب‌تر سازد. می‌دانیم که اختلافی که در اجزای مکان‌ها هست مانند کوهستانی بودن، دشت بودن، دریا بودن و ... در اثر شرایطی خاصی پیش آمده که زمین‌شناسان فرضیه‌هایی برای آن‌ها دارند و در روایات هم اشاراتی به این نکته شده است. از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه نقل شده است که اگر خدای متعال می‌خواست می‌توانست خانه خود را در جای خوش آب و هوایی قرار دهد، اما ا گر این کار را می‌کرد معلوم نمی‌شد که چه کسی برای رضای خدا به آن‌جا سفر می‌کند و چه کسی برای تفریح. آن‌چه مسلم است این است که کار خدا بی‌حکمت، یا مستلزم ترجیح مرجوح یا ترجیح بدون مرجِح نیست.

اجزای زمان هم همین‌گونه‌اند. ممکن است در اثر تابش نور خورشید یا نور ماه یا ستارگان دیگر، قطعه‌هایی از زمان ویژگی‌هایی پیدا کنند و ما از آن ویژگی‌ها بی‌خبر باشیم، اما دلیلی هم بر نفی یا اثبات آن نداشته باشیم. ما نمی‌توانیم به‌طور قطع ادعا کنیم که چنین ویژگی‌هایی وجود ندارد. برای اثبات یا نفی چنین خصوصیاتی یا دلیل عقلی باید داشته باشیم یا دلیل نقلی. بنابراین ما دلیل نداریم بر این که اگر در ماه رمضان قرآن نازل نمی‌شد خودش فضلیتی داشت یا نداشت. اما مسلم است که این ماه با حضور قرآن، فضلیتی فوق همه فضلیت‌ها پیدا کرده است.

معنای نزول قرآن

معنایی که ما از نازل شدن می‌فهمیم این است که جسمی از بالا به طرف پایین حرکت کند، و بالا و پایین را هم با سر و پای خودمان مقایسه می‌کنیم، وگرنه آن‌هایی که با کیهان‌شناسی آشنا هستند می‌دانند این بالا و پایین‌ها نسبی است. زیرا زمین دائما در حال تغییر وضعیت است. اما به‌طور قطع قرآن جسمی نبوده که از بالا نازل شود. اصولا وضع الفاظ ابتداءً تابع ادراکات حسی ما بوده و به‌تدریج برای تفاهم، آن‌ها را برای همان ادراکات وضع کرده‌ایم. بنابراین همه الفاظ ابتدا برای امور حسی وضع شده‌اند و بعد به‌تدریج وقتی فهمیدیم که اموری غیر حسی هم وجود دارد - چه امور اعتباری عقلی و چه امور خارجی عینی غیر حسی - از میان همین الفاظ به‌طور مجاز، با نوعی توسعه در معنای لفظ، یا به نحو اشتراک برای آن‌ها هم وضع کرده‌ایم و بدین شکل معنای جدیدی هم برای این الفاظ پیدا شده که غیر حسی است.

نزول از طرف خدا به طرف خلق به این معنا نیست که از بالا چیزی پایین آمده است، بلکه ابتدا علوّی را برای خدا فرض می‌گیریم به عنوان علوّ معنوی، و می‌گوییم همان طور که در اجسام بالا و پایینی داریم، در حقایق غیر مادی هم بالا و پایینی داریم؛ بالا یعنی کسی که کمالات فراوانی دارد و پایین یعنی آن‌هایی که کمالی ندارند یا کمالاتشان نسبت به دیگری ضعیف‌تر است. بعد از این توسعه در معنا، می‌گوییم خدا بالاست و ما پایین، و از این به بعد هر رابطه‌ای از طرف خدا با ما از بالا به پایین خواهد بود. وقتی وحی الهی از طرف خدا توسط جبرئیل به پیغمبر می‌رسد، مرتبه‌ای نازل‌تر از آن‌چه درباره خدای متعال فرض کردیم برای ملائکه،‌ و پایین‌تر از آن برای عالم اجسام فرض می‌کنیم. بنابراین وقتی ارتباطی از طرف آن موجودی که عالی‌ترین موجودات است با موجودی که در این عالم ماده وجود دارد برقرار می‌شود، آن را نزول از بالا به طرف پایین می‌گوییم. مؤید این نظر آیه شریفه‌ای است که می‌فرماید: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَى قَلْبِكَ.4 ظاهرا در اصطلاح قرآن قلب، مرکز ادراک و احساس است و قوه‌ای است که حقایق را درک می‌کند (لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا5). قرآن از کسی که قلب دارد توقع دارد که که حقایق را درک کند. وقتی قرآن بر قلب پیامبر نازل می‌شود قلب حضرت آن را درک می‌کند.

البته نزول بر قلب منافات با نوعی تجسم ندارد (بِأَیْدِی سَفَرَةٍ * كِرَامٍ بَرَرَةٍ.6) قرآن می‌فرماید: وقتی قرآن یا برخی سوره‌های قرآن نازل می‌شد به صورت الواحی در دست سفیران الهی بود و آن‌ها آن الواح را به پیامبر ارائه می‌کردند و حضرت آن‌ها را می‌دید. دیدن قرآن یا شنیدن صدای قرآن، تجسدی از حقیقت قرآن بوده است. حقیقت قرآن حتی صوت هم نیست، بلکه صوت و خط نمودهایی از آن حقیقت هستند.

زمان و چگونگی نزول قرآن

اما قرآن در چه زمانی نازل شده است؟ برخی گفته‌اند: اولین آیه قرآن در ماه رمضان نازل شده و چون اول قرآن در ماه رمضان نازل شده از این جهت گفته‌اند قرآن در ماه رمضان نازل شده است. ولی اولا این وجهی مجازی است، و ثانیا اولین آیه قرآن ابتدای سوره علق بوده که در بیست و هفتم رجب نازل شده است. برخی گفته‌اند: بیشتر آیات قرآن در ماه رمضان نازل شده است، ولی این هم ادعایی بی‌دلیل است.

در روایات ما آمده است که از حضرت صادق سلام‌الله‌علیه سؤال شد که: چه طور قرآن می‌فرماید: قرآن در شب قدر نازل شد در حالی‌که قرآن در طی بیست سال (ظاهرا تعبیر عرفی است و مقصود همان بیست و سه سال است) نازل شد؟ حضرت فرمود: قرآن به صورت کامل در ماه رمضان به بیت‌المعمور نازل شد و از بیت‌المعمور در طول بیست سال به قلب پیامبر نازل شد.7 مرحوم علامه طباطبایی این بحث را در تفسیر المیزان تا حد زیادی پرورش داده‌اند؛ کسانی که مایل باشند می‌توانند به آن‌جا مراجعه کنند. شاید نکته‌های لطیفی به دست‌شان آید.

اما قرآن در کدام بخش از ماه رمضان نازل شد؟ با توجه به آیات سوره دخان، معلوم می‌شود که قرآن در یک شب نازل شده است (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِینَ8)، و آن لیله مبارکه همان شب قدر است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْر9همان شبی که هر امر محکمی آن‌جا باز می‌شود (فیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكیمٍ10). در روایات هم آمده است که لیلة القدر یک شب است، اما خدا آن را در بین سه شب مخفی کرده است. خداوند این ماه را بر ماه‌های دیگر و شب قدر را بر دیگر شب‌های این ماه برتری داده است. شب قدر بهتر از هزار شب یعنی بیش از هشتاد سال است. برخی گفته‌اند: مقصود این است که عبادت مقبول در آن شب مثل هشتاد سال عبادت است.

قدردانی از قرآن با تلاوت آن همراه با تفکر

به هر حال ما با چنین نعمتی مواجه‌ایم که خدای متعال آن را به ما اختصاص داده است و سایر امم این فضلیت را نداشته‌اند. حکمت او اقتضا کرده که اگر کسی شب قدر را زنده بدارد مثل زنده داشتن بیش از هشتاد سال است. اما درباره این‌که چرا یک شب چنین فضیلتی یافته است ما دلیل قابل فهمی نداریم جز این‌که خصوصیت این شب، نزول قرآن است. عظمت این شب بدین خاطر است که قرآن در آن نازل شده است. قرآن یعنی کلام خدا، تجسم علم الهی، و وسیله سعادت انسان‌ها در دنیا و آخرت تا ابد. چه چیزی می‌تواند چنین ارزشی داشته باشد؟ وقتی خدا چنین نعمتی را در اختیار بشر قرار داده است شایسته است قدر آن را بدانیم. این از اسرار آفرینش الهی و از بالاترین الطاف الهی است که گاهی مجموعه‌ای از فضائل را که کسب آن زمان‌های طولانی می‌طلبد در یک برهه کوتاهی از زمان یا در یک محل کوچکی از مکان جمع می‌کند. فضائل قبر سیدالشهدا علیه‌السلام نمونه‌ای از این الطاف الهی است.

این دعا، بعد از ماه رمضان به عنوان وداع با این ماه انشاء شده است. اما ما توفیق یافتیم پیش از شب قدر آن را بخوانیم تا قدر این ماه و قدر لیلة‌القدر و قدر این قرآنی را که در این ماه نازل شده است بدانیم و گمان نکنیم که این هم کلامی است مانند سایر کلام‌ها یا کشفی است مانند مکاشفات عرفا. باید بفهمیم این قرآن چه عظمتی دارد. جایز نیست یک حرف آن را بی وضو لمس کنیم. یک حرف قرآن ممکن است مرده‌ای را زنده کند. چنین نعمتی را خدا در اختیار ما قرار داده است. مراقب باشیم که آن را سبک نشماریم و آن را با کتاب‌های دیگر مقایسه نکنیم. صرفا برای این‌که قرآن را ختم کنیم، قرآن را سریع و بی تأمل تلاوت نکنیم. باید در جمله جمله‌ آن دقت کنیم و حال آن آیه را در خودمان ایجاد کنیم. بر هر آیه‌ای که می‌خوانیم خدا را شکر کنیم که خدای متعال این آیه را در اختیار ما گذاشته است. این علم خداست. این کلام خداست. امیدواریم که خدای متعال در باقیمانده ماه رمضان این توفیقات را نصیب همه ما بفرماید.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین


1. مائده، 15.
2. مزمل، 2.
3. ذاریات، 17و18.
4. شعراء، 193و194.
5. اعراف، 179.
6. عبس، 15و16.
7. الکافی، ج2 ص629.
8. دخان، 3.
9. قدر، 1.
10. دخان، 4.